چرا حضرت صدیقه (س) در خطبه مشهور فدکیه به صراحت سخنی از غصب ولایت حضرت علی (ع) علی رغم تاکیدات پیامبر (ص) بر این مهم و نیز بیعت مسلمانان در روز غدیر به میان نیاروده اند؟
خطبه مشهور فدکیه حضرت زهرا (س)
که اطلاق این عنوان برآن بی جهت نبوده و پیام های بسیاری را می رساند و حتی افرادی که در همان زمان و نیز قرن ها پس از آن، این خطبه را که توسط حضرت زهرا (س) در مسجدالنبی (ص) ایراد شده خوانده و تفسیر کرده اند، بر این باور هستند که قرار نبوده مسئله غصب خلافت و فراموشی امامت در این خطبه بیان شود.
حضرت زهرا (س) بیشتر برای احقاق حقوق خود وارد میدان مبارزه شدند و در حقیقت در بستر تاریخ محکمه ای را ایجاد کردند برای آنهایی که درپی غصب اموال دیگران هستند.
اما برای این عدم تصریح حضرت صدیقه (س) دو احتمال وجود دارد. البته باید توجه داشت که اگرچه در سراسر خطبه فدکیه حضرت به طور آشکار وارد این بحث نشده اند، اما به طور کنایی اشاراتی کرده اند.
یکی از احتمالات این مهم، عدم درک سیاسی مردم آن روزگار از بیانات حضرت زهرا (س) در مسجدالنبی (ص) است. چراکه بعد از رحلت پیامبر (ع) و به خلافت رسیدن ابوبکر، بسیاری از مردم از نقاط مختلف جزیره العرب برای بیعت با خلیفه رهسپار مدینه شدند که البته عمده این کار ناشی از ناآگاهی آنها بود.
آنچه در جزیرالعرب با ظهور اسلام رخ داد، بیشتر بر تغییر تفکر جاهلی آنها مبنی بر شرک و بت پرستی با همت پیامبر (ص) استوار بود و نتوانست بینش سیاسی مردم را تغییر دهد، تا بتوانند حق را از باطل تشخیص دهند.
اما احتمال دیگر نیز برای عدم تصریح حضرت زهرا (س) بر غصب ولایت در خطبه فدکیه وجود دارد. اگر حضرت به این مهم می پرداختند طبیعتا تهمت های بسیاری به ایشان مبنی بر دفاع صرف از منافع همسر و بی توجهی به منافع عمومی وارد می شد.
این دو از احتمالاتی است که برخی از شارحان خطبه فدکیه و نیز تاریخ شناسان بیان کرده اند.

 

فرمودید حضرت اگرچه به صراحت موضوع غصب ولایت را در خطبه مشهور فدکیه مطرح نکرده اند اما اشارات و کنایاتی به آن داشته اند، به برخی از آنها اشاره کنید.
حضرت صدیقه (س) خطبه فدکیه را با مسائل اعتقادی یعنی توحید، نبوت و معاد و تبیین فلسفه احکام آغاز می کنند. سپس خطاب به مهاجران، انصار و افرادی که حول خلافت غاصبانه ابوبکر جمع شده اند، می فرمایند: "ای گروه مسلمان ها! کسانی که با این سرعت به گفته های باطل روی آوردید...
این باطل چه چیزی است که حضرت به آن اشاره می کنند؟ این کدام تفکر واهی و غلط است که حق را رها و باطل را زنده کرده است؟
اگر بگوییم مقصود حضرت زهرا (س) غصب فدک بوده که این مسئله ای شخصی است و جنبه عمومی ندارد... به نظر می رسد فراموشی مسئله وصایت، خلافت و جانشینی امیرمومنان (ع) پس از پیامبر و گرد هم آمدن در ثقیفه و به خلافت رساندن ابوبکر، مقصود حضرت از رها کردن حق و احیای باطل است.
حضرت صدیقه در خطبه فدکیه خطاب به پیامبر (ص) با رو کردن به حرم مطهر ایشان، از آنچه پس از رحلت بر خاندان نبوت رفته است، اظهار گلایه می کنند و بیان می دارند که آنچه برای ما به یادگار گذاشتی از من غصب کردند..
بی تردید ارث پیامبر (ص) برای خاندان نبوت تنها فدک نیست و این غم و اندوه ریشه در غصب ماترک معنوی رسول الله (ص) یعنی خلافت حضرت امیر (ع) دارد.


چرا حضرت زهرا (س) از باب ارث فدک را از خلیفه وقت مطالبه کردند؟
پس از غصب فدک، خلیفه اول
بلافاصله مانع کار عمال حضرت زهرا (س) شد و همه آنها را اخراج کرد. این امر در کنار محرومیت بنی هاشم از عواید فدک به عنوان حقی که رسول خدا (ص) برای آنها در نظر گرفته بود منجر به جبهه گیری حضرت زهرا (س) در برابر حقوق غصب شده ایشان شد.
اگرچه ارزش اقتصادی فدک در آن زمان می توانست عمده ترین دلیل حضرت صدیقه (س) برای مقابله با خلافت و ایراد خطبه فدکیه باشد، اما در حقیقت حضرت این ارثیه را مستمسکی قرار دادند تا باب صحبت را با مردم بگشایند. چراکه پیش از آن نه تنها ایشان حتی امیرمومنان (ع) در دوران زندگانی حضرت رسول (ص) سخنی نمی گفتند و این به معنای عدم فعالیت آنها نبود. انچنان که حضور خورشید در آسمان به معنای عدم ماه و دیگر ستارگان نیست بلکه تلاءلوی خورشید مانع از دید آنها می شود...
حضرت وقتی وارد مسجد مدینه می شوند به عنوان عالمه ای غیرمتعلمه که از علم لدنی برخوردار بودند چنان کوبنده سخن می گویند که خلافت به مقابله با ایشان برمی خیزد. بنابراین مطالبه فدک به عنوان ارث پدری برای حضرت زهرا (س) جنبه نمادین داشته و دستاویزی است برای ارتباط با مردمی که می روند به دوران جاهلیت بازگردند.
متاسفانه تاریخ ثابت کرد که پیش بینی های حضرت زهرا (س) درست از آب درآمدند؛ تخلفات اساسی خلافت نه تنها مسلمانان بلکه جامعه بشریت را تا ابد دچار ضرری جبران ناپذیر کرد. اگر خلافت پس از رحلت پیامبر (ص) به دست اهل آن یعنی حضرت امیر (ع) و پس از ایشان به دست ذریه پاکشان سپرده می شد اسلام با همان سرعتی که جزیرالعرب را پیمود می توانست در بازه زمانی نیم قرنی کل جهان را درنوردد و ندای اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله در گوش جهان طنین انداز شود اما چنینن نشد و غصب سکان خلافت ازا هل بیت (ع) این آرزو را تا امروز دور از دسترس کرده است.
البته در تاریخ داریم که ابوبکر استشهادات حضرت زهرا (س) را درباره فدک پذیرفت و نامه ای مبنی بر بازگرداندن آن به اشان شد اما عمر نامه را پاره کرده و به حضرت بی حرمتی کرد و اتفاق افتاد آنچه در تاریخ آمده است...
اگرچه بعدها برخی از خلفای بنیا میه و بنی عباس ادعای بازگرداند فدک به ائمه (ع) را داشتند اما چنین چیزی هرگز به وقوع نپیوست.


چرا امیرالمومنین (ع) در دوران خلافت خود اقدامی برای بازپس گیری فدک انجام ندادند؟
حضرت علی (ع) در طول نزدیک به پنج سال خلافت خود، درگیر سه جنگ از بزرگترین جنگ های تاریخ اسلام شدند. از طرفی از هر سو اختلافات به ایشان هجوم می آورد. همچنین افول جامعه اسلامی از ارزش هایی که پیامبر (ص) برای تثبیت آنها تلاش کرده بودن دیگر مجالی باقی نمی گذاشت که ایشان برای بازپس گیری فدک اقدام کنند.
چراکه دیده می شود عمده خطبات حضرت امیر (ع) به بیان اصول اعتقادی و احکام بازمی گردد؛ این یعنی مسلمانان در دورانی کوتاه پس از رحلت پیامبر (ص) به مسیر انحطاط و انحراف افتاده و جو آلوده جامعه مانع از اقدامات اینچنینی از سوی حضرت علی (ع) می شد.

 

این فداکاری حضرت زهرا (س) برای استقامت بخشیدن به نهال نوپای اسلام و دفاع از حریم ولایت چه تاثیری در تاریخ اسلام برجای گذاشته است؟ آیا تاثیر آن در همان زمان متوقف شده یا نه امروز و فردا نیز از آن بهره مند هستند؟
آنچه که امروز آمارها از میزان مسمانان اعم از به شیعه و سنی وجود دارد، نشانگر باور مردم به اهل بیت (ع) است.
اگر این خطبه ها نبود آیا مظلومیت اهل بیت (ع) نظیر آنچه امروز وجود دارد، در تاریخ ثبت می شد؟ حضرت زهرا (س) نخستین مظلومه و امیرمومنان (ع) نخستین مظلوم تاریخ اسلام است که البته این ظلم به معنای شخصی تعبیر نمی شود. ظلم شخصی آن بود که به جراحت و شهادت هر دوی آنها انجامید اما ظلم اصلی آن بود که نه تنها بر آنها بلکه بر پیکره بشریت وارد شد...
اینکه امروز من و شما فریاد از فاطمه می کنیم و در مجالس عزای ایشان و فرزندانشان منقلبانه اشک می ریزیم همه از خطبه فدکیه حضرت زهرا (س) و اثبات مظلومیت
ایشان درتاریخ است.


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 16 دی 1391برچسب:, توسط پیمان مهرنگ

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌
اولاً خوشامد عرض ميكنم به شما مهمانان عزيز، از كشورهاى مختلف، و همچنين به اساتيد عزيز و محترم دانشگاه‌هاى خودمان.
تقريباً از يك سال و نيم پيش تا امروز ديدارها و اجلاسها و نشستهاى متعددى درباره‌ى بيدارى اسلامى در تهران تشكيل شده، ليكن به نظرم ميرسد كه اجلاس و نشست اساتيد از يك اهميت ويژه‌اى برخوردار است؛ زيرا ايجاد يك فكر، يك
گفتمان، يك جريان فكرى در جامعه، به دست خواص جوامع است؛ به دست انديشمندان جامعه است؛ آنها هستند كه ميتوانند فكر ملتها را به يك سمتى هدايت كنند كه مايه‌ى نجات ملتها شود؛ همچنان كه خداى نخواسته ميتوانند به سمتى ببرند كه مايه‌ى بدبختى و اسارت و تيره‌روزى ملتها شود. اين دومى متأسفانه در طول هفتاد هشتاد سال اخير در برخى از كشورها، از جمله در كشور خود ما اتفاق افتاد.
روايتى است از رسول مكرم اسلام، حضرت محمدبن‌عبدالله، كه ميفرمايد:
«لا تصلح عوامّ هذه الأمّة الاّ بخواصّها قيل يا رسول‌الله و من خواصّها قال العلماء»؛ اول علما را ذكر كرد، بعد چند دسته‌ى ديگر را. بنابراين اساتيد دانشگاه، فرزانگان و نخبگان علمى در هر كشورى ميتوانند سررشته‌دار حركت مردم شوند؛ البته به شرط اخلاص، به شرط شجاعت، به شرط نترسيدن از دشمنان. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر تنبلى آمد، كار خراب خواهد شد. اگر ترس نبود، شجاعت بود، اگر طمع نبود، اگر غفلت نبود، هوشيارى و بيدارى بود، آن وقت كار درست خواهد شد.
اوائل انقلاب، سى و يكى دو سال قبل از اين، در يك قضيه‌ى بسيار مهمى، من و دو نفر ديگر كه آن روز عضو شوراى انقلاب بوديم، از تهران رفتيم قم خدمت امام - امام آن وقت هنوز در قم بودند، تهران نيامده بودند - تا نظر ايشان را نسبت به آن قضيه و اقدام مهم بپرسيم. وقتى قضيه را براى ايشان شرح داديم، امام رو كردند به ما، گفتند از آمريكا ميترسيد؟ گفتيم نه. گفتند پس برويد اقدام كنيد. ما هم آمديم اقدام كرديم و موفق شديم. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر گرايشهاى انحرافى پا در ميان گذاشت، كارها مشكل خواهد شد.
امروز دنيا با يك حادثه‌ى عظيم مواجه است؛ اين حادثه‌ى عظيم عبارت است از بيدارى اسلامى؛ اين يك حقيقت است. ملتهاى مسلمان و امت اسلامى بتدريج بيدار شده‌اند. امروز ديگر تسلط بر ملتهاى مسلمان، به آسانىِ بعد از جنگ اول جهانى و در دورانهاى طولانىِ قرن نوزدهم و بيستم ميلادى نيست. امروز اگر مستكبرين عالم بخواهند بر ملتهاى مسلمان مسلط شوند، كار دشوارى دارند. بيدارى وارد امت اسلامى شده و رسوخ و نفوذ كرده است. در بعضى از كشورها هم اين بيدارى به انقلاب تبديل شد و رژيمهاى فاسد و وابسته را تغيير داد. ليكن اين، بخشى از بيدارى اسلامى است؛ همه‌ى بيدارىِ اسلامى نيست. بيدارى اسلامى گسترده است، عميق است.
البته دشمنان از كلمه‌ى
«بيدارى اسلامى» ميترسند؛ سعى ميكنند عنوان «بيدارى اسلامى» براى اين حركت عظيم به كار نرود. چرا؟ چون وقتى اسلام در هيئت حقيقى خود، در قواره‌ى واقعى خود بروز و ظهور پيدا ميكند، تن اينها ميلرزد. اينها از اسلامِ برده‌ى دلار نميترسند؛ از اسلامِ غرق در فساد و اشرافيگرى نميترسند؛ از اسم اسلامى كه امتداد و انتهائى در عمل و در توده‌ى مردم نداشته باشد، نميترسند؛ اما از اسلام عمل، اسلام اقدام، اسلام توده‌ى مردم، اسلام توكل به خدا، اسلام حسن ظن به وعد الهى كه فرمود: «و لينصرنّ الله من ينصره»،(1) ميترسند. وقتى اسم اين اسلام مى‌آيد، نشانى از اين اسلام پيدا ميشود، مستكبرين عالم به خودشان ميلرزند - «كأنّهم حمر مستنفرة. فرّت من قسورة»(2) - لذا نميخواهند عنوانِ بيدارى اسلامى باشد. ولى ما معتقديم نخير، اين يك بيدارى اسلامى است، بيدارى حقيقى است، و رسوخ پيدا كرده است، امتداد پيدا كرده است، به اين آسانى‌ها هم دشمنان نميتوانند آن را از راه خودش منحرف كنند.
البته بايد آسيب‌شناسى كرد؛ اين آن نكته‌ى اوّلى است كه ميخواهم به شما عرض كنم. اين حركتهاى دنياى اسلام را، اين انقلابهائى كه در مصر و تونس و ليبى و امثال اينها اتفاق افتاده است و به پيروزى رسيده است، آسيب‌شناسى كنيد؛ خطراتش چيست؟ مشكلاتش كجاست؟ چرا ميگوئيم آنچه كه اتفاق افتاده است، قطعاً اسلامى است؟ شعارهاى مردم را نگاه كنيد؛ در طول اين مدت، نقش معتقدان به اسلام را در اسقاط رژيمهاى فاسد ببينيد. اگر معتقدين به اسلام و جمعيتهاى عظيمى كه در بين مردم جايگاه دارند و از بن دندان معتقد به اسلامند، نبودند، اين اجتماعات عظيم در مصر و تونس تشكيل نميشد. فشارى كه حركت مردم و حضور توده‌ى مردم آورد، بناهاى پوسيده‌ى امثال حسنى مبارك و بن‌على را ساقط كرد. مردمِ مسلمان بودند با شعار اسلامى. نقش اسلامگراها در اسقاط اين نظامها خودش اقوى شاهد است براى اينكه اين حركت، حركت اسلامى است. بعد هم در هرجا نوبت رأى دادن فرا رسيد، مردم رفتند سراغ اسلامگراها؛ آنها را تقويت كردند، آنها را ترجيح دادند. و من به شما عرض بكنم؛ امروز تقريباً در سرتاسر دنياى اسلام - ممكن است معدودى استثناء داشته باشد - اگر يك انتخاباتِ خوبِ آزادى برگزار شود و رهبران مسلمان و سياسيون مسلمان وسط ميدان باشند، مردم به آنها رأى خواهند داد. همه جا همين جور است. بنابراين بلاشك حركت، حركت اسلامى است.
خب، گفتيم آسيب‌شناسى كنيد. در كنار آسيب‌شناسى‌ها، تبيين هدفهاست. اگر هدفها تبيين نشد، سردرگمى به وجود مى‌آيد، آشفتگى به وجود مى‌آيد. بايد هدفها تبيين شود. يكى از مهمترين هدفهاى اين بيدارى، رهائى از شرّ سلطه‌ى استكبار جهانى است؛ اين را بايد صريح گفت. اينكه ما خيال كنيم استكبار جهانى به سردمدارى آمريكا، در مقابل حركتهاى اسلامى ممكن است كنار بيايد، اين خطاست. اگر اسلام باشد، اسلاميت باشد، اسلامى‌ها باشند، آمريكا با همه‌ى وجود تلاش ميكند آنها را از بين ببرد؛ البته ظاهراً لبخند خواهد زد. حركتهاى اسلامى چاره‌اى ندارند، بايد حد فاصل خودشان را مشخص كنند. نميگويم بروند به جنگ آمريكا، ميگويم بدانند موضع آمريكا و استكبار غربى در مقابل آنها چيست؛ اين را درست تشخيص دهند. اگر اين تشخيص را ندهند، قطعاً فريب خواهند خورد و سرشان كلاه خواهد رفت.
امروز استكبار جهانى با ابزار پول و سلاح و علم دارد بر دنيا فرمانروائى ميكند؛ اما در خلأ فكر قرار دارد، در خلأ انديشه‌ى راهنما قرار داد. امروز استكبار جهانى اين مشكل بزرگ را دارد؛ فكرى ندارد كه به بشريت ارائه دهد؛ هيچ ايده‌اى ندارد براى ارائه كردن و راه نشان دادن به توده‌هاى مردم، به خواص مردم، به روشنفكران. اما شما داريد؛ شما اسلام را داريد. وقتى فكر داريم، وقتى نقشه‌ى راه داريم، ميتوانيم هدفهامان را ترسيم كنيم، ميتوانيم بايستيم؛ در اين صورت سلاح آنها و علم آنها و پول آنها، آن تأثيرى را كه در گذشته داشت، نخواهد داشت؛ البته نه اينكه بى‌تأثير است. ما بايد در مقابل آنها هم فكر كنيم - كه حالا اگر وقت باشد، خواهم گفت - ليكن در درجه‌ى اول اين است كه ما فكر و نقشه‌ى راه و ايدئولوژى داشته باشيم؛ بدانيم چه كار ميخواهيم بكنيم.
هدفها بايد ترسيم شود. يكى از هدفهاى مهمى كه در اين انقلابها بايد مورد توجه قرار بگيرد، اين است كه اسلام از محوريت خارج نشود. اسلام بايد محور باشد. فكر اسلام و شريعت اسلام بايد محور باشد. سعى كردند وانمود كنند كه شريعت اسلامى با پيشرفت و تحول و تمدن و اينها سازگار نيست. اين، حرف دشمن است؛ نخير، كاملاً سازگار است. البته در دنياى اسلام كم نيستند كسانى كه با روحيه‌ى تحجر و ارتجاع و جمود و عدم قدرت اجتهاد توانسته‌اند اين حرف دشمن را به نحوى تبيين و اثبات كنند. اينها مسلمانند، اما در خدمت آنهايند. ما در اطراف خودمان، در برخى از اين كشورهاى اسلامى، از اين قبيل داريم؛ اسمشان مسلمان است، اما يك ذره فكر نو، نگاه نو، فهم نو از معارف اسلامى، انسان در آنها مشاهده نميكند. اسلام مال هميشه‌ى دنياست، اسلام مال همه‌ى قرنهاست، اسلام مال همه‌ى دورانهاى پيشرفت بشرى است؛ جوابگوست. آن فكرى كه بتواند پاسخگوئى اسلام را به اين نيازها بفهمد، بايد آن را پيدا كرد. بعضى‌ها اين فكر را ندارند؛ فقط بلدند اين را تكفير كنند، آن را تفسيق كنند، اسم خودشان را هم مسلمان بگذارند. در نهايت هم يك وقتهائى انسان مى‌بيند كه در يك مواردى سرشان با سر مزدوران دشمن در يك آخور است! شريعت اسلامى را و فكر اسلامى را محور فعاليت خودمان قرار بدهيم؛ اين هم يكى از هدفهاست.
يكى ديگر از هدفها،
نظام‌سازى است. اگر در اين كشورهائى كه انقلاب كردند، نظام‌سازى نشود، آنها را خطر تهديد ميكند. در همين كشورهاى شمال آفريقا ما يك تجربه‌اى داريم مربوط به شصت هفتاد سال پيش؛ اواسط قرن بيستم. در همين تونس انقلاب شد، نهضت شد، كسانى آمدند سر كار؛ در همين مصر انقلاب شد، كودتا شد، نهضت شد، كسانى آمدند سر كار - در جاهاى ديگر هم همين طور - اما نتوانستند نظام‌سازى كنند؛ نظام‌سازى كه نكردند، اين موجب شد كه نه فقط آن انقلابها از بين رفت، بلكه حتّى آن كسانى كه به نام آن انقلابها سر كار آمده بودند، خودشان از اين رو به آن رو شدند، صد و هشتاد درجه جايشان را عوض كردند؛ خودشان هم خراب شدند. هم در تونس اين اتفاق افتاد، هم در مصر اين اتفاق افتاد، هم در سودان آن روز اين اتفاق افتاد. حدوداً در سالهاى 1343 يا 1344 يا 1345، من و چند نفر از دوستان در مشهد راديوى صوت‌العرب را گرفته بوديم و گوش ميكرديم - كه صوت‌العرب مصر از قاهره پخش ميشد - آنجا سخنرانى جمال عبدالناصر و معمر قذافى و جعفر نُميرى را كه هر سه در يك جا جمع شده بودند، با هم پخش ميكرد. ما در مشهد زير فشار استبداد و ديكتاتورى له ميشديم، اما از اين حرفهاى تند و آتشين به هيجان مى‌آمديم و لذت ميبرديم. خب، عبدالناصر كه از دنيا رفت، ديديد جانشينهايش چه كردند؛ قذافى هم ديديد چه جورى شد؛ نُميرى هم كه وضعش معلوم بود چه جورى شد. خود آن انقلابها هم عوض شدند؛ هم فكر نداشتند، هم نتوانستند نظام‌سازى كنند. بايد در اين كشورهائى كه انقلاب كردند، نظام‌سازى شود؛ بايد يك قاعده‌ى مستحكمى به وجود بيايد. اين هم يكى از مسائل مهم است.
يكى ديگر از مسائل مهم، حفظ پشتيبانى‌هاى مردمى است؛ نبايد از مردم منقطع شوند. مردم توقعاتى دارند، نيازهائى دارند. قدرت حقيقى هم در اختيار مردم است. آنجائى كه مردم اجتماع ميكنند، آنجائى كه مردم همدل ميشوند، آنجائى كه يك مردمِ همدل و همجهتى پشت سر مسئولان و رهبران كشور مى‌ايستند، آنجا جائى است كه آمريكا و بزرگتر از آمريكا هم هيچ غلطى نميتوانند بكنند. مردم را بايد حفظ كرد، بايد نگه داشت؛ و اين از عهده‌ى شماها برمى‌آيد؛ از عهده‌ى روشنفكران، نويسندگان، شاعران، علماى دين. از همه مؤثرتر، علماى دين هستند كه وظيفه‌ى سنگينى بر عهده دارند؛ براى مردم تبيين كنند، روشن كنند كه چه ميخواهند، تبيين كنند كه در كجاى اين راه قرار دارند، تبيين كنند كه موانع چيست، دشمن كيست؛ مردم را آگاه و با
بصيرت نگه دارند، آن وقت هيچ صدمه‌اى نميتواند وارد شود.
يك مسئله‌ى ديگر، تربيت علمى جوانهاست. بايد كشورهاى اسلامى از لحاظ علم و فناورى پيشرفت كنند. گفتم غرب و آمريكا به بركت علم توانستند بر كشورهاى دنيا مسلط شوند؛ يكى از ابزارهاشان علم بود؛ ثروت را هم با علم به دست آوردند. البته مقدارى از ثروت را هم با فريبگرى و خباثت و سياست به دست آوردند، اما علم هم مؤثر بود. بايد علم پيدا كرد. روايتى است كه فرمود:
«العلم سلطان من وجده صال و من لم يجده صيل عليه».(3) بايد علم پيدا كنيد. علم كه پيدا كرديد، پنجه‌ى قوى پيدا خواهيد كرد. اگر علم نداشته باشيد، كسانى كه داراى پنجه‌ى قوى هستند، دست شما را ميپيچانند. جوانهاتان را به علم تشويق كنيد؛ اين كار ممكن است؛ ما در ايران اين كار را كرديم. ما قبل از انقلاب در رديفهاى آخرِ آخرِ علمى دنيا قرار داشتيم، كه هيچ نگاهى به طرف ما جلب نميشد. امروز به بركت انقلاب، به بركت اسلام، به بركت شريعت، كسانى كه در دنيا ارزيابى ميكنند، گفتند و در دنيا منتشر شد كه ايران امروز از لحاظ علمى در رتبه‌ى شانزدهم دنياست. اين مال چند ماه قبل از اين است. خود آن مراكزى كه اين بيان را كردند، پيش‌بينى كردند و گفتند تا چند سال ديگر - معين كردند تا چه سالى؛ مثلاً تا ده سال، دوازده سال ديگر - ايران به رتبه‌ى تك‌رقمى خواهد رسيد؛ آنها گفتند چهارم در دنيا. اين به اين خاطر است كه شتاب علمى در ايران، شتاب زيادى است. البته ما از دنيا هنوز خيلى عقبيم. شتاب ما چندين برابر متوسط شتاب دنياست، اما باز عقبيم. اگر با اين شتاب پيش برويم، به جلو خواهيم رسيد. اين حركت در دنياى اسلام بايد ادامه پيدا كند. كشورهاى اسلامى داراى استعدادند. جوانهاى خوبى داريم، جوانهاى خوبى داريد؛ استعدادهاى خوبى هستند. يك روز در بخشى از تاريخ، علم دنيا دست ما مسلمانها بوده؛ چرا امروز اينجور نشود؟ چرا توقع و انتظار نداشته باشيم كه تا سى سال ديگر دنياى اسلام بشود مرجع علمى دنيا، كه همه براى مسائل علمى به كشورهاى اسلامى مراجعه كنند؟ اين آينده‌ى ممكنى است؛ همت كنيم، تلاش كنيم. اينها همه‌اش به بركت اسلام و به بركت انقلاب پيش مى‌آيد. نظام دينى اثبات كرد كه ميتواند سرعت و شتاب بيشترى داشته باشد.
يك مسئله‌ى اساسى ديگر - كه نزديك ظهر است، وقت نماز است و بايد برويم - مسئله‌ى
وحدت است. امروز به شما عرض كنم: برادران! خواهران! ابزارى كه در دست دشمنان ما ميتواند فعال شود و از آن حداكثر استفاده را دارند ميكنند، اختلافات است؛ اختلاف شيعه و سنى، اختلاف قوميتها، اختلاف مليتها، تفاخرهاى غلط. مسئله‌ى شيعه و سنى را دارند بزرگ ميكنند، سعيشان اين است اختلاف ايجاد كنند. مى‌بينيد در كشورهاى اسلامى، در همين كشورهاى انقلاب كرده، اختلاف ايجاد ميكنند؛ در نقاط ديگر دنياى اسلام اختلاف ايجاد ميكنند؛ همه بايد بيدار باشند، همه بايد هشيار باشند. غرب و آمريكا دشمن دنياى اسلام است؛ با اين چشم بايد به حركات آنها نگاه كرد. تحريك ميكنند، سازمانهاى جاسوسى‌شان مشغول فعاليتند؛ هرجا دستشان برسد، تخريب ميكنند. در قضيه‌ى فلسطين تا آنجائى كه توانستند، كارشكنى كردند؛ البته شكست خوردند. ما داريم پيش ميرويم، دنياى اسلام دارد پيش ميرود.
اين مسئله‌ى اخير فلسطين، خيلى مسئله‌ى مهمى است. بين غزه و بين دولت صهيونيست كه مدعى است قوى‌ترين ارتش را در منطقه دارد، هشت روز جنگ اتفاق مى‌افتد؛ آنگاه وقتى ميخواهند آتش‌بس ايجاد كنند، آن طرفى كه براى آتش‌بس شرط ميگذارد، فلسطينى‌هايند! اين باوركردنى است؟ ده سال پيش اگر به شما اين حرف را ميزدند، چه كسى باور ميكرد كه يك روزى بين فلسطينى‌ها - نه همه‌ى فلسطينى‌ها؛ يك گوشه‌اى از فلسطينى‌ها، غزه - و بين رژيم صهيونيستى جنگى اتفاق بيفتد، براى آتش‌بس آن جنگ، فلسطينى‌ها شرط بگذارند؟ آفرين بر فلسطينى‌ها! آفرين! آفرين بر حماس و جهاد و گردانهاى مبارزى كه در فلسطين، در غزه جنگيدند و شجاعت نشان دادند! شجاعت اين است. من به سهم خودم از همه‌ى مبارزين فلسطين تشكر ميكنم؛ به خاطر فداكارى‌اى كه كردند، به خاطر تلاشى كه كردند، به خاطر صبرى كه كردند، و ديدند كه
«انّ مع العسر يسرى».(4) اگر چنانچه ما صبر كرديم، اين صبر موجب ميشود كه خداى متعال فرج را برساند. صبر كردند، ايستادگى كردند، خداى متعال فرج را رساند؛ اين درس است؛ براى خود آنها هم درس است، براى ديگران هم درس است. اين وحدت بين مسلمانها را دست كم نگيريد؛ مسئله‌ى مهمى است.
اين نكته‌اى كه برادر بحرينى ما اينجا گفتند - سكوت دنياى اسلام نسبت به بحرين - راست است. آنچه كه موجب ميشود بعضى‌ها در اين زمينه سكوت كنند، متأسفانه همين مسائل مذهبى است. يعنى ملتى اگر بر عليه يك حكومت فاسدى قيام كرد، بايد از آن ملت دفاع كرد؛ مگر اينكه آن ملت شيعه باشد - مثل بحرين - آن وقت نبايد دفاع كرد! اين منطق در بعضى وجود دارد. اينها را بايد كنار گذاشت.
دشمن را بايد شناخت، ابزارهاى دشمن را بايد شناخت، حيله‌هاى دشمن را بايد شناخت؛ از كجا وارد ميشود؟ ما با اين نگاه در قضيه‌ى سوريه موضعگيرى كرديم. ما با آمدن خون از بينى يك انسان مسلمان هم موافق نيستيم و دردمان مى‌آيد. ما ميگوئيم آن كسانى كه سوريه را به جنگ داخلى دارند ميكشانند، مقصرند. آن كسانى كه سوريه را دارند به سمت تخريب و برادركشى ميكشانند و كشانده‌اند، مقصرند. همه‌ى خواسته‌هاى ملتها بايد از طرق متعارف، معمولى و بدون خشونتهاى اينجورى حل شود.
اميدواريم خداى متعال همه‌ى ما را هدايت كند. اميدواريم خداوند متعال به حركات شماها بركت دهد. اميدواريم ان‌شاءالله خداى متعال اين بيدارى‌هاى باعظمت دنياى اسلام را به آينده‌ى روشن و منور و پر بركتى براى امت اسلامى برساند.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته‌

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 10 دی 1391برچسب:, توسط پیمان مهرنگ

جايگاهي که ريشه در تعاليم ناب ديني دارد و از پشتوانه مستحکم عقلي و شرعي برخوردار است. از همين رو است که ولي‌فقيه در نظام اسلامي مورد عنايت ويژه مراجع و عارفان روشن‌ضمير و به تبع آنان مردم مسلمان قرار دارد و همه مي‌کوشند تا به هر طريق ممکن در اجراي منويات وي گام بردارند و براي تقويت ولي‌فقيه زمان که بر اساس آموزه‌هاي اسلامي، نائب عام امام زمان(عج) به شمار مي‌آيد، همت گمارند. پس از رحلت بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، دشمنان در آرزوي اضمحلال و يا ايجاد انحراف در حرکت شتابان نظام اسلامي لحظه‌شماري مي‌کردند اما اقدام هوشيارانه خبرگان برگزيده ملت در انتخاب حضرت آيت‌ا... خامنه‌اي به سکانداري انقلاب، خواب‌هاي آنان را آشفته کرد و ملت ايران و ديگر مسلمانان جهان را بيش از پيش اميدوار ساخت.

هدايت‌هاي مقام معظم رهبري در طول بيش از بيست سال کاروان‌سالاري نهضت اسلامي چنان داهيانه بوده است که مراجع و ملت قدرشناس ايران را هر روز بيش از پيش به شکرگزاري خداوند بابت اين نعمت عظيم رهنمون ساخته است. فراموش نمي‌کنيم که بدخواهان، عارف بي‌همتاي معاصر مرحوم آيت‌ا... العظمي بهجت(ره) را مثال مي‌زدند و با توجه به عدم حضور آشکار ايشان در بسياري از عرصه‌هاي اجتماعي، شايعاتي مبني بر فقدان ارتباط مناسب آن عارف صمداني با ولي‌فقيه زمان را انتشار مي‌دادند؛ اما سخنان اين مرجع بزرگ شيعه در خصوص رهبر معظم انقلاب و همچنين انتشار تصاويري از ديدار ايشان با مقام معظم رهبري، پوچ بودن ادعاهاي مغرضان را برملا کرد.

ديگر مراجع گرانقدر نيز همواره در خلوت و جلوت بر حمايت از قافله‌سالار نظام اسلامي تاکيد داشته‌اند: به گفته يکي از اعضاي برجسته مجلس خبرگان رهبري «يكي از اين مراجع عاليقدر تصريح کرد كه من خود را سرباز مقام معظم رهبري مي‌دانم.» يكي از مراجع هم چندي پيش به صراحت اعلام كرد كه اگر مقام معظم رهبري حكمي صادر كنند، اين حکم براي همه مراجع هم نافذ است. و البته اين حکمي شرعي است. سخنان حضرت آيت‌ا... صافي گلپايگاني نيز که با بيش از 90 سال سن در شمار معمرين و برجستگان مراجع قم هستند شنيدني است: «بنده در تمام ملاقات‌هاي خصوصي با مسؤولان و ائمه جمعه سفارش مي‌كنم كه تقويت آقاي خامنه‌اي تقويت نظام و انقلاب است، خدا را شكر كنيد كه ايشان در تمام مسائل و تمام خطرات پيش قدم بوده‌اند و واقعاً ناخداي خوبي است در اين درياي طوفان زده... ما چه حكومتي را بپذيريم كه در رأس آن مثل آقاي خامنه‌اي را پيدا كنيم؟ چه كسي بهتر از ايشان كه با تمام وجود مقابل دنياي زورگو و بي‌منطق ايستاده است و دنيا هم از ايشان حساب مي‌برد؟ ما بايد او را كمك كنيم.» حضرت آيت‌ا... سيستاني هم تصريح مي‌کند که «من هر شب آيت‌ا... خامنه‌اي را دعا مي‌کنم» و مي‌فرمايد: «امروز سربلندي و عزت اسلام در گرو عزت جمهوري اسلامي ايران است و عزت و سربلندي جمهوري اسلامي ايران نيز در گرو سربلندي و موفقيت آيت‌ا... خامنه‌اي مي‌باشد.»

به هر روي، دستاوردهاي کلان نظام در عرصه‌هاي داخلي و خارجي، جلوه‌هايي از برکات حضور فقيهي آگاه و زمان‌شناس در جايگاه رفيع نيابت عامه از جانب امام معصوم(عج) است و از چنان وضوح و شکوهي برخوردار است که دشمنان قسم‌خورده خارجي و بدخواهان داخلي را به عقب رانده و حتي در مواردي آنان را ناچار ساخته تا به رغم ميل باطني، زبان به تحسين رهبري نظام جمهوري بگشايند. اعتراف اخير کاندوليزا رايس- وزير سابق امور خارجه امريکا و از تئوريسين‌هاي برجسته اين کشور- و اذعان به اقتدار رهبر جمهوري اسلامي‌، نمونه‌اي کوچک اما خواندني از اين‌گونه تصريحات دشمنان قسم‌خورده است. وي پس از خطبه‌هاي اخير مقام معظم رهبري، در گفتگو با رويترز به صراحت اعلام کرد: «رهبر ايران مي‌تواند نقشه‌هايي را که بهترين ذهن‌ها با صرف بيش‌ترين بودجه‌ها در زماني بسيار طولاني کشيده و مجرياني ماهر اجراي آن را به عهده گرفته‌اند، با يک سخنراني يک‌ساعته خنثي کند.» و صد البته اهميت اين‌گونه اعتراف‌ها از سوي دشمناني چون ايالات متحده بر آگاهان سياسي و اهالي انصاف پوشيده نيست. اين‌ها همه نشان از جايگاه والاي ولايت فقيه به طور عام و توفيقات شخص مقام معظم رهبري به طور خاص است. جان کلام اين‌که نگاهي گذرا به دوران زعامت رهبر عظيم‌الشأن انقلاب، ترديدي در حقانيت و شايستگي‌هاي بي‌همتاي معظم‌له باقي نمي‌گذارد و ما را به کُنه اين مژده آسماني رهنمون مي‌سازد که «الله اعلم حيث يجعل رسالته».



نوشته شده در تاريخ سه شنبه 4 دی 1391برچسب:, توسط پیمان مهرنگ