حضرت علی(ع)صفات نیکو و فضایل انسانی را ریشه یابی کرده و میفرماید:
ارزش مرد به اندازه همت اوست(پس اگر بلند همت باشد،ارزشمند و بزرگوار خواهد بود و اگر بی همت باشد،خوار و زیر دست میشود)صداقت و راستگویی هر کس به اندازه شخصیت و جوانمردی اوست(زیرا صفت جوانمردی باعثث میشود که انسان آنچه شایسته و درست است انجام دهد و از زشتیها ودروغ دوری گزیند،پس اندازه ی راستگویی او از جوانمردیش شناخته میشود.)وشجاعت ودلیریمرد به اندازه ننگ وتنفر او از گناه است(پس هر چه بیشتر کار زشت وگناه را ناپسند وننگ بداند،شجاعت بیشتری دارد)وعفت وپاک دامنی مرد به اندازه غیرت اوست(زیرا غیرتاست که انسان را از پیروی از شهوات و کارهای ناروا باز میدارد و او را پاک دامن نگه میدارد)
حضرت آيتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب صبح امروز (شنبه) در ديدار بسيار پرشور هزاران نفر از مردم تبريز، در سخنانی بسيار مهم به تشريح رفتار و گفتار غيرمنطقی دولتمردان امريكا در بحث مذاكره و تبيين رفتار منطقی ملت و نظام اسلامی در اين زمينه پرداختند و با تجليل مجدد از حضور پرشكوه و عزتمند ملت در راهپيمايی يوم الله 22 بهمن، نكاتی را درباب مسئله اخيری كه در مجلس روی داد بيان كردند.
در اين ديدار كه در آستانه قيام 29 بهمن مردم تبريز در سال 1356، انجام شد رهبر انقلاب اسلامی با گراميداشت ياد و خاطره شهدای آن قيام، دين و ايمان دينی را معيار و ملاك و راهنمای حركت ملت ايران دانستند و افزودند: نمونه بارز تبلور اين حقيقت، مبارزات مردم آذربايجان در 150 سال اخير است كه همواره با پشتوانه ايمان دينی و پافشاری بر آن بوده است.
حضرت آيتالله خامنهای با تأكيد بر اينكه علت اصلی متزلزل نشدن ملت ايران در مقابل فشارهای قدرتهای جهانی از جمله تحريم ها، ايمان دينی ملت بوده است،خاطرنشان كردند: آنها از چند ماه پيش تحريم هايی را كه ادعای فلج كننده بودن آنها را داشتند اِعمال و حتی چند روز قبل از 22 بهمن نيز دور جديدی از تحريم ها را وضع كردند تا اراده مردم را سست كنند اما پاسخ ملت ايران اين بود كه راهپيمايی 22 بهمن امسال، پرشورتر و گسترده تر از سالهای قبل برگزار شد.
ايشان افزودند: در راهپيمايی 22 بهمن امسال، همه، از همه جا آمدند و حضور مردم همراه با روحيه بالا وچهره هايی خندان و شاداب بود و اين حضور عظيم چهره واقعی ملت را بار ديگر نشان داد.
حضرت آيتالله خامنهای با تأكيد بر اينكه راهپيمايی 22 بهمن در هر سال،همچون ضربه سهمگين و بهمنی بزرگ، بر سر دشمنان و مخالفان ملت ايران فرود می آيد خاطرنشان كردند: امسال نيز همينگونه شد.
ايشان با قدردانی مجدد از حضور پرشكوه و عزتمندانه ملت ايران در راهپيمايی 22 بهمن، خاطرنشان كردند: اگر صدبار هم اين تشكر تكرار شود، باز هم جا دارد و بايد در مقابل اين روحيه و بصيرت ملت ايران، تعظيم كرد.
رهبر انقلاب اسلامی در تحليل شرايط كنونی تأكيد كردند: دشمنان در مقابل ايمان، عزم راسخ، بصيرت، شجاعت و تحمل ملت ايران، در موضع انفعال قرار گرفته و بر همين اساس حركات غيرمنطقی انجام می دهند.
حضرت آيتالله خامنهای با استناد به رفتار و گفتار دولتمردان امريكايی، آنان را افرادی غيرمنطقی، دارای حرف و عمل متناقض و روحيه زورگويانه دانستند و خاطرنشان كردند: امريكاييها توقع دارند كه ديگران در مقابل حرفهای غيرمنطقی و زورگويی های آنها تسليم شوند، همانطور كه برخی تسليم شده اند اما ملت ايران و نظام جمهوری اسلامی تسليم شدنی نيست زيرا منطق، توانايی و اقتدار دارد.
ايشان در تبيين مواضع و اقدامات غيرمنطقی دولتمردان امريكايی و دولتهای غربيِ دنباله رو آنها، به بيان نمونه های عينی پرداختند و افزودند: آنها ادعا می كنند كه متعهد به حقوق بشر هستند و پرچم حقوق بشر را در دنيا بلند كرده اند، اما در عمل بيشترين ضربه را به حقوق بشر می زنند و با فجايعی نظير گوانتانامو و ابوغريب و كشتار مردم افغانستان و پاكستان بيشترين اهانتها را به حقوق انسانها می كنند.
حضرت آيتالله خامنهای يكی ديگر از موارد غيرمنطقی بودن امريكاييها و تناقض ميان ادعا و عمل آنها را، ادعای آنها مبنی بر مقابله با سلاح هسته ای برشمردند و افزودند: آمريكايی ها براساس اين ادعا، يازده سال پيش، به عراق حمله كردند اما بعدها مشخص شد اين ادعا از اساس نادرست بوده است.
ايشان خاطرنشان كردند: دولتمردان امريكايی با وجود اين ادعا از رژيم شرير صهيونيستی و مجهز به سلاح هسته ای كه ديگران را نيز تهديد می كند، حمايت می كنند.
رهبر انقلاب اسلامی، ادعای تعهد به گسترش دموكراسی در دنيا را يكی ديگر از حرفهای خلاف واقع مقامات امريكايی دانستند و افزودند: آنها از يك طرف اين ادعا را مطرح می كنند اما از طرف ديگر دائماً در حال تعارض و مقابله با ايران هستند كه دارای روشن ترين و واضح ترين مردم سالاری ها در منطقه است.
حضرت آيتالله خامنهای تأكيد كردند: امريكاييها در حالی مدعی حمايت از گسترش دموكراسی هستند كه در همين منطقه، با وقاحت تمام از كشورهايی حمايت می كنند كه حتی بوی دموكراسی را هم استشمام نكرده اند و مردم آنها برای يك بار نيز صندوق رأی و انتخابات را نديده اند.
ايشان يكی ديگر از مصاديق تناقض ميان حرف و عمل دولتمردان امريكايی را، ادعای آمادگی مذاكره با ايران به منظور حل مسائل ميان دو كشور،دانستند و افزودند: اين ادعا در حالی مطرح می شود كه امريكاييها حرفهای ناشايست و خلاف واقع را به نظام جمهوری اسلامی نسبت می دهند و برای مقابله با ملت ايران متوسل به تحريم و فشار می شوند.
رهبر انقلاب اسلامی سخنان چند روز پيش رئيس جمهوری امريكا مبنی بر تلاش اين كشور برای جلوگيری از ساخت سلاح هسته ای بوسيله ايران را مورد اشاره قرار دادند و تأكيد كردند: اگر ايران قصد ساخت سلاح هسته ای را داشت امريكا به هيچ وجه نمی توانست جلوی ملت ايران را بگيرد.
حضرت آيتالله خامنهای افزودند: جمهوری اسلامی ايران قصد ساخت سلاح هسته ای را ندارد و اين تصميم نيز به دليل ناراحتی امريكا نيست، بلكه بر مبنای يك عقيده و اعتقادی است كه سلاح هسته ای را جنايت بر ضد بشريت می داند و ضمن آنكه بر عدم توليد آن تأكيد دارد،خواستار محو سلاحهای هسته ای موجود در جهان نيز است.
ايشان تأكيد كردند: ادعای امريكاييها مبنی بر ساخت سلاح هسته ای بوسيله ايران، يك تقلب در حرف زدن است.
رهبر انقلاب اسلامی افزودند: در موضوع هسته ای ايران، بحث بر سر سلاح هسته ای نيست،بلكه آنها می خواهند مانع حق قطعی و مسلم ملت ايران در غنی سازی هسته ای و استفاده صلح آميز از انرژی هسته ای شوند كه البته در جلوگيری از ملت ايران موفق نخواهند شد و اين ملت كار خود را براساس حق صريح خود انجام خواهد داد.
حضرت آيتالله خامنهای تأكيد كردند: تلاش برای تضييع حقوق ملت ايران نمونه ای آشكار از غيرمنطقی بودن امريكاييها است و بر همين اساس با طرف غيرمنطقی و زورگو، نمی توان با اتكاء به منطق حرف زد.
ايشان افزودند: جمهوری اسلامی ايران در طول 34 سال گذشته، در قضايای مختلف جهانی، به روشنی دريافته است كه طرف مقابل او كيست، چگونه رفتار می كند و چگونه بايد با او برخورد كرد.
رهبر انقلاب با اشاره به اينكه امريكايی ها در بحث مذاكره، با تكيه به شبكه خبری رسانه ای تحت تسلط صهيونيستها و امريكايی ها، به دنبال فريب دادن افكار عمومی جهان،منطقه و ايران هستند افزودند: شبكه رسانه ای جهانی، حرفهای ما را يا منعكس نمی كند و يا ناقص و حتی برعكس منعكس می كند، بنابراين روی سخن ما با ملت ايران است.
ايشان در تبيين واقعيات و حقايق بحث مذاكره، پنج نكته مهم را مورد تأكيد قرار دادند: غيرمنطقی و متناقض بودن حرف و رفتار دولتمردان امريكايی - تلاش امريكايی ها برای تسليم كردن ملت ايران به عنوان هدف اصلی مذاكرات - معنای حقيقی مذاكره در عرف قدرتهای سلطه گر - دروغ و فريبكاری امريكايی ها درباره برداشته شدن تحريم ها با مذاكره - و منطقی بودن رفتار ملت ايران و نظام جمهوری اسلامی در مقابل پيشنهاد امريكا.
حضرت آيتالله خامنهای غرض اصلی دولتمردان امريكا از طرح پيشنهاد مذاكره را تبليغ و هياهو درباره تسليم شدن ملت و نظام ايران خواندند و افزودند: آنها می خواهند به ملتهای مسلمان و سربرافراشته منطقه، نشان دهند كه جمهوری اسلامی ايران هم با همه سرسختی و ايستادگی، عاقبت پای ميز مذاكره و مصالحه آمد، بنابراين شما نيز چاره ای جز تسليم نداريد.
رهبر انقلاب خاطرنشان كردند: البته سلطه گران از ديرباز با هدف نااميد كردن ملتهای مسلمان، درصدد كشاندن ايران پای ميز مذاكره و بده و بستان بوده اند و اكنون نيز همين هدف را با طرح تبليغاتی «مذاكره ای غيرمربوط به مسائل اساسی» دنبال می كنند اما جمهوری اسلامی ايران، با چشمان باز اهداف آنها را می فهمد و متناسب با آن اهداف، جواب می دهد.
ايشان معنای حقيقی گفتگو در عرف امريكا و غربيها را پذيرش حرفهای آنان در پای ميز مذاكره خواندند و افزودند: آنها با همين نگاه غيرمنطقی، در تبليغات اخيرشان می گويند مذاكره مستقيم كنيم تا ايران را به دست برداشتن از انرژی هسته ای و غنی سازی قانع و وادار سازيم اما اگر خواهان گفتگوی حقيقی و منطقی بودند بايد می گفتند مذاكره كنيم تا ايران استدلالها و ادله خود را بگويد و مسائل عادلانه بررسی شود.
رهبر انقلاب اين سؤال را مطرح كردند كه با توجه به اين نگاه حاكم بر دولتمردان امريكايی و انتظار آنها برای تسليم شدن ايران، اگر دولت ايران هم پيشنهاد گفتگو را بپذيرد آيا مذاكره به درد می خورد و اصلاً به جايی می رسد؟
رهبر انقلاب با اشاره به اقدام امريكايی ها در قطع مذاكره هنگام كم آوردن در مقابل حرفهای منطقی ايران افزودند: در 15 سال گذشته، دو سه بار امريكايی ها با تأكيد بر اينكه گفتگو خيلی ضروری، فوری و حياتی است در برخی مسائل درخواست مذاكره كردند، يك يا دو مأمور دولتی هم رفتند و با آنها گفتگو كردند، اما به محض اينكه در مقابل حرفهای منطقی ايران، جوابی نداشتند مذاكره را قطع كردند و با استفاده از شبكه رسانه ای بين المللی خود وانمود كردند ايران مذاكره را قطع كرده است.
ايشان پرسيدند آيا با وجود اين تجربيات، باز هم لازم است بی منطقی امريكاييها را در مذاكرات تجربه كنيم؟
حضرت آيتالله خامنهای، تبليغات امريكايی ها را درباره لغو تحريم ها در پی مذاكره با ايران، وعده ای دروغ دانستند و افزودند: آنها به خيال خام خود فكر می كنند ملت از تحريم ها به ستوه آمده بنابراين با شنيدن اين وعده، مشتاق مذاكره با امريكا می شود و به مسئولان كشور فشار می آورد.
رهبر انقلاب خاطرنشان كردند: در واقع، اين وعده نيز از همان حرفهای فريبكارانه است و نشان می دهد آنها به دنبال مذاكره حقيقی و عادلانه نيستند بلكه تسليم شدن ملت ايران را دنبال می كنند در حاليكه اگر ملت ايران می خواست تسليم امريكاييها باشد اصولاً انقلاب نمی كرد.
ايشان در اِشكال جدی ديگری به ادعای امريكايی ها مبنی بر لغو تحريم ها با مذاكره تأكيد كردند: هدف تحريم ها، همچنانكه بارها گفته اند خسته كردن ملت ايران و جدا كردن ملت از نظام اسلامی است بنابراين اگر مذاكره هم انجام شود اما ملت همچنان در صحنه باشد و بر حقوق خود پافشاری كند، تحريم ها وجود خواهد داشت.
رهبر انقلاب در همين بحث به بازخوانی يك برداشت ذهنی دولتمردان امريكايی پرداختند كه نيمی از آن درست و نيمی ديگر غلط است.
ايشان گفتند: امريكايی ها معتقدند جمهوری اسلامی بر ملت تكيه دارد و اگر با تحريم ها مردم را از نظام اسلامی جدا كنيم قدرت مقاومت از نظام گرفته می شود. بخش اول اين حرف كه نظام كاملاً متكی بر توده های عظيم ملت است حرف درستی است اما بخش دوم كه فشارها و تحريم ها، ملت را به زانو درمی آورد و آنها را از نظام جدا می كند،كاملاً غلط و ناشی از بدفهمی است.
حضرت آيتالله خامنهای افزودند: البته ملت ايران بدنبال شكوفايی و رونق و رفاه كامل است اما حاضر نيست اين هدف را با ذلت بدست آورد بلكه با «تدبير و عزم و شجاعت» و تكيه بر نيروهای داخلی بويژه جوانان مستعد ايران، تحقق اين هدف را پيگيری می كند.
رهبر انقلاب با اشاره به پيشرفتهای شگفت انگيز ملت ايران در مقايسه با ملتها و كشورهايی كه تسليم امريكا بوده اند افزودند: تحريم ها مردم را آزار می دهد اما در مقابل آن دو راه بيشتر وجود ندارد يا مانند ملتهای ضعيف، «تسليم شدن و در مقابل زورگويان جهانی توبه كردن» و يا مانند ملت شجاع ايران فعال كردن توانايی ها و نيروهای داخلی و عبور سرافرازانه و قدرتمند از منطقه ی خطر.
ايشان افزودند: بدون ترديد ملت ايران راه دوم را انتخاب كرده و می كند و به اذن الله تحريم ها را به مرحله ای برای رشد و شكوفايی بيشتر تبديل خواهد كرد.
حضرت آيتالله خامنهای، حضور پرنشاط ملت در راهپيمايی 22 بهمن را به معنای شكايت نداشتن مردم از گرانی و مشكلات ندانستند و افزودند: مردم بخصوص طبقات ضعيف دشواريها را كاملاً احساس می كنند اما ميان خود و نظام فاصله نمی اندازند زيرا می دانند نظام اسلامی و اسلام عزيز همان دست قدرتمندی است كه می تواند مشكلات را حل كند.
رهبر انقلاب در جمع بندی سخنان خود درباره مذاكره با امريكا تأكيد كردند: نظام اسلامی و ملت ايران برعكس دولتمردان امريكايی، اهل منطق هستند بنابراين اگر از طرف مقابل حرف و رفتار منطقی ببينند به آن پاسخ مناسب می دهند.
حضرت آيت الله خامنه ای، خودداری امريكا از زورگويی و شرارت، احترام گذاشتن به حقوق ملت ايران، عدم دخالت در امور داخلی ايران كه در حمايت از فتنه گران 88 كاملاً آشكار بود و پرهيز از آتش افروزی در منطقه را از جمله نشانه هايی دانستند كه اگر بروز كند می تواند نشان دهنده حسن نيت دولتمردان امريكايی باشد.
رهبر انقلاب افزودند: اگر اينطور شود و امريكايی ها در حرف و عمل نشان دهند كه غيرمنطقی نيستند آن وقت می بينند كه جمهوری اسلامی و ملت ايران، خيرخواه و اهل تعامل و منطقند.
حضرت آيتالله خامنهای تأكيد كردند: تنها راه تعامل با جمهوری اسلامی ايران همين است و در اين صورت دولت امريكا، جواب مناسبی دريافت خواهد كرد.
ايشان در بخش پايانی سخنانشان به قضيه مهمی كه يكشنبه دو هفته قبل در مجلس پيش آمد پرداختند و نكات مهمی را در اين باره بيان كردند.
رهبر انقلاب با اشاره به ناراحتی ملت و نخبگان از اين مسئله افزودند: اين قضيه بد و نامناسب، بنده را نيز از دو جهت ناراحت و متأثر كرد يكی از بابت اصل وقوع ماجرا و ديگری بابت ناراحتی مردم از اين قضيه.
ايشان افزودند: در اين ماجرا متأسفانه رئيس يك قوه به استناد يك اتهام ثابت نشده و حتی مطرح نشده در دادگاه، دو قوه ديگر يعنی مجلس و قوه قضاييه را متهم ساخت كه كاری بد، غلط، نامناسب، خلاف شرع، خلاف قانون و خلاف اخلاق بود.
رهبر انقلاب خاطرنشان كردند: اين رفتار، حقوق اساسی مردم را نيز تضييع كرد چرا كه زندگی در «آرامش و امنيت روانی و اخلاقی»، جزو حقوق اساسی ملت است.
رهبر انقلاب تأكيد كردند: بنده فعلاً نصيحت می كنم كه اين كار شايسته ای برای نظام جمهوری اسلامی نيست.
ايشان استيضاح اخير را نيز كاری غلط خواندند و افزودند:استيضاح بايد فايده ای داشته باشد اما چند ماه مانده به پايان كار دولت،استيضاح يك وزير آن هم به خاطر مسئله ای كه مربوط به وزير نيست،چه علت و فايده ای دارد؟
حضرت آيتالله خامنهای افزودند: در داخل مجلس هم كسانی حرفهای نامناسب بر زبان آوردند كه آن هم غلط بود.
ايشان خاطرنشان كردند: دفاع رئيس محترم مجلس هم قدری زياده روی بود و لزومی نداشت.
رهبر انقلاب تأكيد كردند: نه آن متهم كردن، نه آن برخورد كردن و نه آن استيضاح، مسائل مناسبی نبود.
حضرت آيتالله خامنهای پرسيدند: وقتی دشمن مشترك وجود دارد و توطئه ها از هر طرف شكل می گيرد واقعاً جز افزايش برادری ها و ايستادگی در مقابل دشمن بايد كار ديگری كرد؟
رهبر انقلاب با اشاره به حمايتهای خود از مسئولان كشور افزودند: بنده باز هم كمك می كنم اما اين رفتارها، متناسب با سوگندها و تعهدات نيست، مسئولان عظمت ملت را ببينيد و رفتاری شايسته اين ملت انجام دهند.
ايشان تأكيد كردند: مسئولان،دولت و مجلس، همه تلاشهای خود را برای حل گره ها و مشكلات اقتصادی مردم و كشور متمركز كنند زيرا همانطور كه چند سال پيش گفتم دشمن نقشه ها و توطئه هايش را در مسائل اقتصادی متمركز كرده است.
حضرت آيتالله خامنهای افزودند: چند سال قبل درباره مبارزه با فساد اقتصادی، نامه ای به رؤسای قوا نوشتم مكرر می گويند فساد اقتصادی اما اين كار به زبان گفتن تمام نمی شود بلكه نيازمند مبارزه عملی است، در عمل چه كار شد؟ در عمل چه كار كرديد؟ اين مسائل انسان را متأثر می كند.
رهبر انقلاب افزودند: تقوا، تقوا، تقوا!، از مسئولان توقع داريم با صبر، ميدان ندادن به احساسات سركش و ملاحظه مسائل كشور، همه توان و نيروها را برای حل مشكلات مردم متمركز كنند و حالا كه دشمنی های دشمن شدت يافته، آنها هم رفاقتهايشان را شدت دهند.
حضرت آيتالله خامنهای افزودند: انشاءالله اين نصيحت خيرخواهانه و مشفقانه مورد توجه مسئولان بخصوص مسئولان بالا قرار گيرد و به آن پايبند باشند.
ايشان خاطرنشان كردند: البته گله امروز من از برخی سران و مسئولان موجب نشود عده ای راه بيفتند و عليه اين و آن شعار دهند كه با اين كار هم مخالف هستيم.
رهبر انقلاب اسلامی، با انتقاد صريح و شديد از اقدام اخير برخی افراد در بر هم زدن مجلس سخنرانی رئيس مجلس در قم افزودند: اينكه عده ای برخی را ضدولايت و ضد بصيرت بنامند و شعار بدهند نظير آنچه اخيراً در قم روی داد، اقدامی غلط است و بنده كاملاً مخالف اين كارها هستم كه قبلاً هم نظير آن در مرقد مطهر حضرت امام (ره) اتفاق افتاد و به مسئولان تذكر دادم جلوی اين كارها را بگيرند.
رهبر انقلاب افزودند: كسانی كه راه می افتند و شعار می دهند اگر واقعاً حزب اللهی و مؤمن هستند بدانند كه اين كارها به ضرر كشور و خلاف شرع است و اگر هم اعتنايی به اين حرفها ندارند كه حسابشان جداست.
رهبر انقلاب در پايان سخنانشان تأكيد كردند: آينده ملت بصير ايران به لطف الهی كاملاً روشن است و افقی به مراتب بهتر و درخشان تر در انتظار اين ملت و جوانان است.
در ابتدای اين ديدار آيتالله مجتهد شبستری نماينده ولی فقيه در آذربايجان شرقی و امام جمعه تبريز در سخنانی با گراميداشت ياد و خاطره شهدای قيام 29 بهمن سال 56 در تبريز، به حضور كم نظير مردم آذربايجان در راهپيمايی 22 بهمن امسال اشاره كرد و گفت: پيام مردم بصير و موقع شناس ايران در راهپيمايی پرشكوه 22 بهمن، حفظ وحدت و همدلی در جامعه، توجه به حاكميت اخلاق در عرصه سياست، و تلاش مضاعف مسئولان برای حل مشكلات بود.
رهبر انقلاب با اشاره به فاصله عظيم جايگاه كنوني ملت ايران با ۳۴ سال قبل خاطرنشان كردند: مردم ايران در اين ۳ دهه، به ملتهاي ديگر آموختند كه مي توان و بايد در مقابل سلطه بيگانگان ايستاد و با توكل به خدا، حركت مستقل، پيشتاز و سرافرازانه را ادامه داد.
حضرت آيت الله خامنه اي روزهاي دهه فجر را فرصت مناسبي براي ارزيابي حركت ۳۴ ساله نظام و ملت در عرصه هاي مختلف برشمردند و افزودند: اين نگاه نشان خواهد داد كه راه آينده را چگونه انتخاب كنيم و چگونه بپيماييم.
رهبر انقلاب توطئه هاي مختلف دشمنان از جمله كودتا، تحريك نظامي،حمايت همه جانبه از دشمن مهاجم، معارضه سخت، معارضه نرم، فشارهاي مضاعف امپراطوري خبيث رسانه اي و تحريم هاي شديد و روزافزون را يادآوري كردند و افزودند: آنها در سه دهه اخير هرچه در چنته داشته اند بكار گرفته اند تا ملت را نااميد و به اسلام و جمهوري اسلامي بدبين كنند و از صحنه خارج سازند اما به فضل الهي، مردم شادابتر، فعالتر و وفادارتر شده اند.
ايشان با اشاره به سخنان بعضي از مسئولين امريكايي مبني بر تشديد تحريم ها براي رو در رو قرار دادن مردم با نظام اسلامي تأكيد كردند: ملت، هميشه و بخصوص در راهپيمايي ۲۲ بهمن هر سال، جواب اين حرفها را داده است و امسال نيز خواهد داد.
حضرت آيت الله خامنه اي بصيرت و بيداري را رمز موفقيت در مقابل بيگانگان برشمردند و افزودند: مردم با هوشياري و بصيرت عمومي، دست امريكايي ها و صهيونيستها را در هر حركتي، بخوبي مي خوانند و در رفتار و مواضع خود دچار خطا نمي شوند و اين واقعيت، حُسن عظيم ملي است.
رهبر انقلاب با اشاره به طرح مجدد و مكرر آمادگي براي مذاكره با ايران در سخنان اخير مقامات امريكا افزودند: اين حرف البته تازگي ندارد و آنها در مقاطع مختلف، آن را تكرار
كرده اند و ملت ايران در هر بار با توجه به اقدامات عملي امريكايي ها، درباره سخنان آنها قضاوت كرده است.
حضرت آيت الله خامنه اي با اشاره به سخنان امريكايي ها مبني بر اينكه توپ در زمين ايران است خاطرنشان كردند: توپ در زمين شماست. چرا كه شما بايد پاسخگو باشيد كه آيا سخن گفتن از مذاكره همزمان با ادامه فشار و تهديد، اصولاً معنايي دارد؟
ايشان افزودند: مذاكره براي اثبات حسن نيت است، شما از سر سوءنيت دهها كار انجام مي دهيد و بعد به زبان مي گوييد مذاكره! آيا ملت ايران مي تواند باور كند كه شما حسن نيت داريد؟
رهبر انقلاب در ريشه يابي علت طرح پيشنهاد مذاكره از جانب امريكايي ها گفتند: ما البته نياز آنها به مذاكره را درك مي كنيم چون سياست خاورميانه اي امريكاييها دچار شكست شده و آنها براي ترميم اين شكست نياز دارند برگ برنده اي رو كنند.
ايشان كشاندن جمهوري اسلاميِ انقلابيِ مردمي به پاي ميز مذاكره را برگ برنده مورد نياز امريكايي ها خواندند و افزودند: آنها مي خواهند به دنيا بگويند حسن نيت دارند اما كسي حسن نيتي نمي بيند.
رهبر انقلاب اسلامي با اشاره به پيشنهاد ۴ سال قبل امريكا براي مذاكره خاطرنشان كردند: همان موقع تأكيد شد كه ما پيش داوري و قضاوت نمي كنيم و منتظريم عمل آنها را ببينيم اما در اين چهار سال جز ادامه توطئه ها، كمك به فتنه گران و حمايت از تروريستهايي كه دانشمندان ملت ايران را ترور كردند چيزي مشاهده نشد.
حضرت آيت الله خامنه اي افزودند: شما به قول خودتان تحريم هاي فلج كننده مي گذاريد تا ملت را فلج كنيد آيا اين نشان دهنده حسن نيت است يا سوء نيت؟
رهبر انقلاب افزودند: مذاكره هنگامي معنا پيدا مي كند كه دو طرف با حسن نيت، با شرايط برابر و بدون قصد فريب گفتگو كنند به همين علت «مذاكره براي مذاكره»، «مذاكره به صورت تاكتيكي» و پيشنهاد مذاكره براي فروختن ژست ابرقدرتي به دنيا، حركتي حيله گرانه است.
حضرت آيت الله خامنه اي تأكيد كردند: من ديپلمات نيستم، انقلابيم به همين علت صريح، صادقانه و قاطعانه حرف مي زنم: پيشنهاد مذاكره وقتي معنا دارد كه طرف حسن نيت خود را نشان دهد.
ايشان به امريكايي ها خاطرنشان كردند: اسلحه را مقابل ملت ايران مي گيريد و مي گوييد يا مذاكره يا شليك مي كنيم! اما بدانيد فشار و مذاكره با هم سازگار نيست و ملت مرعوب اين چيزها نخواهد شد.
رهبر انقلاب با انتقاد از عده اي ساده لوح يا داراي غرض كه از پيشنهاد امريكا ابراز خوشحالي مي كنند افزودند: مذاكره با امريكا مشكلي را حل نمي كند چرا كه آنها در ۶۰ سال اخير به هيچيك از وعده هاي خود عمل نكرده اند.
سازماندهي كودتاي ۲۸ مرداد عليه دكتر مصدق آن هم در حاليكه او به امريكاييها اعتماد كرده بود و حمايت مستمر از حكومت ظالمانه و مستبد پهلوي، دو نمونه اي بود كه حضرت آيت الله خامنه اي در تبيين رفتار امريكايي ها در قبال ايرانيان، مورد اشاره قرار دادند.
ايشان افزودند: بعد از انقلاب هم در برهه اي، مسئولان از روي خوش بيني به امريكاييها اعتماد كردند اما آنها ايران را محور شرارت خواندند و به ملت ايران اهانتي بزرگ كردند.
رهبر انقلاب در جمع بندي اين بخش از سخنانشان افزودند: با توجه به اين سوابق و با توجه به واقعيات، تأكيد مي كنيم مذاكره و فشار دو راه جداگانه هستند و ملت ايران قبول نمي كند كه زير فشار و تهديد با تهديد كننده مذاكره كند.
ايشان افزودند: هركسي بخواهد سلطه امريكا را مجدداً برقرار كند و براي جلب رضايت امريكايي ها از منافع ملي، پيشرفت كشور و استقلال ملي صرفنظر كند ملت گريبان او را مي گيرد و بنده هم اگر خلاف اين خواست عمومي حركت كنم مورد اعتراض مردم واقع مي شوم.
حضرت آيت الله خامنه اي ملت ايران را اهل حلم و مسالمت خواندند و افزودند: ما با هر كشوري كه عليه ايران توطئه نداشته است مذاكره و ارتباط داشته ايم و اين مسئله را در خدمت منافع ملي مي دانيم.
رهبر انقلاب، حركت عظيم مردم ايران را حركتي در جهت تأمين منافع «ايران، امت اسلامي و جامعه بشري» خواندند و افزودند: اين ملت به ياري حق، امت اسلامي را به اوج افتخار مي رساند.
ايشان حفظ بصيرت و اتحاد را زمينه ساز ادامه عزت و پيشرفت ملي دانستند و با انتقاد از برخي بداخلاقي هاي اخير افزودند: مسئولان بايد مصالح كشور را حفظ كنند.
حضرت آيت الله خامنه اي با اشاره به اينكه در آينده با مردم درباره اين بد اخلاقي ها سخن خواهند گفت افزودند: مسئولان، اين بداخلاقي ها را كه در برخي عرصه ها و صحنه ها ديده شد كنار بگذارند و همچون ملت يكدل و مصمم و همزبان باشند.
فرمانده كل قوا در بخش ديگري از سخنانشان، ساخت جنگنده، انواع هواپيما و تجهيزات پيشرفته در نيروي هوايي ارتش را نشان دهنده شكوفايي جريان عظيم استعداد، عشق و ابتكار در سراسر كشور از جمله در نيروهاي مسلح دانستند و افزودند: شما تبليغات سلطه گران را درباره ناتواني ملتها براي ايستادن روي پاي خود، در هم شكستيد.
در ابتداي اين ديدار اميرسرتيپ خلبان شاه صفي فرمانده نيروي هوايي ارتش ضمن گراميداشت نوزدهم بهمن، سالروز بيعت تاريخي همافران با امام خميني (ره)، گزارشي از توانمنديهاي داخلي و پيشرفت هاي نيروي هوايي بيان كرد.
چرا حضرت صدیقه (س) در خطبه مشهور فدکیه به صراحت سخنی از غصب ولایت حضرت علی (ع) علی رغم تاکیدات پیامبر (ص) بر این مهم و نیز بیعت مسلمانان در روز غدیر به میان نیاروده اند؟
خطبه مشهور فدکیه حضرت زهرا (س) که اطلاق این عنوان برآن بی جهت نبوده و پیام های بسیاری را می رساند و حتی افرادی که در همان زمان و نیز قرن ها پس از آن، این خطبه را که توسط حضرت زهرا (س) در مسجدالنبی (ص) ایراد شده خوانده و تفسیر کرده اند، بر این باور هستند که قرار نبوده مسئله غصب خلافت و فراموشی امامت در این خطبه بیان شود.
حضرت زهرا (س) بیشتر برای احقاق حقوق خود وارد میدان مبارزه شدند و در حقیقت در بستر تاریخ محکمه ای را ایجاد کردند برای آنهایی که درپی غصب اموال دیگران هستند.
اما برای این عدم تصریح حضرت صدیقه (س) دو احتمال وجود دارد. البته باید توجه داشت که اگرچه در سراسر خطبه فدکیه حضرت به طور آشکار وارد این بحث نشده اند، اما به طور کنایی اشاراتی کرده اند.
یکی از احتمالات این مهم، عدم درک سیاسی مردم آن روزگار از بیانات حضرت زهرا (س) در مسجدالنبی (ص) است. چراکه بعد از رحلت پیامبر (ع) و به خلافت رسیدن ابوبکر، بسیاری از مردم از نقاط مختلف جزیره العرب برای بیعت با خلیفه رهسپار مدینه شدند که البته عمده این کار ناشی از ناآگاهی آنها بود.
آنچه در جزیرالعرب با ظهور اسلام رخ داد، بیشتر بر تغییر تفکر جاهلی آنها مبنی بر شرک و بت پرستی با همت پیامبر (ص) استوار بود و نتوانست بینش سیاسی مردم را تغییر دهد، تا بتوانند حق را از باطل تشخیص دهند.
اما احتمال دیگر نیز برای عدم تصریح حضرت زهرا (س) بر غصب ولایت در خطبه فدکیه وجود دارد. اگر حضرت به این مهم می پرداختند طبیعتا تهمت های بسیاری به ایشان مبنی بر دفاع صرف از منافع همسر و بی توجهی به منافع عمومی وارد می شد.
این دو از احتمالاتی است که برخی از شارحان خطبه فدکیه و نیز تاریخ شناسان بیان کرده اند.
فرمودید حضرت اگرچه به صراحت موضوع غصب ولایت را در خطبه مشهور فدکیه مطرح نکرده اند اما اشارات و کنایاتی به آن داشته اند، به برخی از آنها اشاره کنید.
حضرت صدیقه (س) خطبه فدکیه را با مسائل اعتقادی یعنی توحید، نبوت و معاد و تبیین فلسفه احکام آغاز می کنند. سپس خطاب به مهاجران، انصار و افرادی که حول خلافت غاصبانه ابوبکر جمع شده اند، می فرمایند: "ای گروه مسلمان ها! کسانی که با این سرعت به گفته های باطل روی آوردید...
این باطل چه چیزی است که حضرت به آن اشاره می کنند؟ این کدام تفکر واهی و غلط است که حق را رها و باطل را زنده کرده است؟
اگر بگوییم مقصود حضرت زهرا (س) غصب فدک بوده که این مسئله ای شخصی است و جنبه عمومی ندارد... به نظر می رسد فراموشی مسئله وصایت، خلافت و جانشینی امیرمومنان (ع) پس از پیامبر و گرد هم آمدن در ثقیفه و به خلافت رساندن ابوبکر، مقصود حضرت از رها کردن حق و احیای باطل است.
حضرت صدیقه در خطبه فدکیه خطاب به پیامبر (ص) با رو کردن به حرم مطهر ایشان، از آنچه پس از رحلت بر خاندان نبوت رفته است، اظهار گلایه می کنند و بیان می دارند که آنچه برای ما به یادگار گذاشتی از من غصب کردند..
بی تردید ارث پیامبر (ص) برای خاندان نبوت تنها فدک نیست و این غم و اندوه ریشه در غصب ماترک معنوی رسول الله (ص) یعنی خلافت حضرت امیر (ع) دارد.
چرا حضرت زهرا (س) از باب ارث فدک را از خلیفه وقت مطالبه کردند؟
پس از غصب فدک، خلیفه اول بلافاصله مانع کار عمال حضرت زهرا (س) شد و همه آنها را اخراج کرد. این امر در کنار محرومیت بنی هاشم از عواید فدک به عنوان حقی که رسول خدا (ص) برای آنها در نظر گرفته بود منجر به جبهه گیری حضرت زهرا (س) در برابر حقوق غصب شده ایشان شد.
اگرچه ارزش اقتصادی فدک در آن زمان می توانست عمده ترین دلیل حضرت صدیقه (س) برای مقابله با خلافت و ایراد خطبه فدکیه باشد، اما در حقیقت حضرت این ارثیه را مستمسکی قرار دادند تا باب صحبت را با مردم بگشایند. چراکه پیش از آن نه تنها ایشان حتی امیرمومنان (ع) در دوران زندگانی حضرت رسول (ص) سخنی نمی گفتند و این به معنای عدم فعالیت آنها نبود. انچنان که حضور خورشید در آسمان به معنای عدم ماه و دیگر ستارگان نیست بلکه تلاءلوی خورشید مانع از دید آنها می شود...
حضرت وقتی وارد مسجد مدینه می شوند به عنوان عالمه ای غیرمتعلمه که از علم لدنی برخوردار بودند چنان کوبنده سخن می گویند که خلافت به مقابله با ایشان برمی خیزد. بنابراین مطالبه فدک به عنوان ارث پدری برای حضرت زهرا (س) جنبه نمادین داشته و دستاویزی است برای ارتباط با مردمی که می روند به دوران جاهلیت بازگردند.
متاسفانه تاریخ ثابت کرد که پیش بینی های حضرت زهرا (س) درست از آب درآمدند؛ تخلفات اساسی خلافت نه تنها مسلمانان بلکه جامعه بشریت را تا ابد دچار ضرری جبران ناپذیر کرد. اگر خلافت پس از رحلت پیامبر (ص) به دست اهل آن یعنی حضرت امیر (ع) و پس از ایشان به دست ذریه پاکشان سپرده می شد اسلام با همان سرعتی که جزیرالعرب را پیمود می توانست در بازه زمانی نیم قرنی کل جهان را درنوردد و ندای اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله در گوش جهان طنین انداز شود اما چنینن نشد و غصب سکان خلافت ازا هل بیت (ع) این آرزو را تا امروز دور از دسترس کرده است.
البته در تاریخ داریم که ابوبکر استشهادات حضرت زهرا (س) را درباره فدک پذیرفت و نامه ای مبنی بر بازگرداندن آن به اشان شد اما عمر نامه را پاره کرده و به حضرت بی حرمتی کرد و اتفاق افتاد آنچه در تاریخ آمده است...
اگرچه بعدها برخی از خلفای بنیا میه و بنی عباس ادعای بازگرداند فدک به ائمه (ع) را داشتند اما چنین چیزی هرگز به وقوع نپیوست.
اولاً خوشامد عرض ميكنم به شما مهمانان عزيز، از كشورهاى مختلف، و همچنين به اساتيد عزيز و محترم دانشگاههاى خودمان.
تقريباً از يك سال و نيم پيش تا امروز ديدارها و اجلاسها و نشستهاى متعددى دربارهى بيدارى اسلامى در تهران تشكيل شده، ليكن به نظرم ميرسد كه اجلاس و نشست اساتيد از يك اهميت ويژهاى برخوردار است؛ زيرا ايجاد يك فكر، يك گفتمان، يك جريان فكرى در جامعه، به دست خواص جوامع است؛ به دست انديشمندان جامعه است؛ آنها هستند كه ميتوانند فكر ملتها را به يك سمتى هدايت كنند كه مايهى نجات ملتها شود؛ همچنان كه خداى نخواسته ميتوانند به سمتى ببرند كه مايهى بدبختى و اسارت و تيرهروزى ملتها شود. اين دومى متأسفانه در طول هفتاد هشتاد سال اخير در برخى از كشورها، از جمله در كشور خود ما اتفاق افتاد.
روايتى است از رسول مكرم اسلام، حضرت محمدبنعبدالله، كه ميفرمايد: «لا تصلح عوامّ هذه الأمّة الاّ بخواصّها قيل يا رسولالله و من خواصّها قال العلماء»؛ اول علما را ذكر كرد، بعد چند دستهى ديگر را. بنابراين اساتيد دانشگاه، فرزانگان و نخبگان علمى در هر كشورى ميتوانند سررشتهدار حركت مردم شوند؛ البته به شرط اخلاص، به شرط شجاعت، به شرط نترسيدن از دشمنان. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر تنبلى آمد، كار خراب خواهد شد. اگر ترس نبود، شجاعت بود، اگر طمع نبود، اگر غفلت نبود، هوشيارى و بيدارى بود، آن وقت كار درست خواهد شد.
اوائل انقلاب، سى و يكى دو سال قبل از اين، در يك قضيهى بسيار مهمى، من و دو نفر ديگر كه آن روز عضو شوراى انقلاب بوديم، از تهران رفتيم قم خدمت امام - امام آن وقت هنوز در قم بودند، تهران نيامده بودند - تا نظر ايشان را نسبت به آن قضيه و اقدام مهم بپرسيم. وقتى قضيه را براى ايشان شرح داديم، امام رو كردند به ما، گفتند از آمريكا ميترسيد؟ گفتيم نه. گفتند پس برويد اقدام كنيد. ما هم آمديم اقدام كرديم و موفق شديم. اگر ترس آمد، اگر طمع آمد، اگر غفلت آمد، اگر گرايشهاى انحرافى پا در ميان گذاشت، كارها مشكل خواهد شد.
امروز دنيا با يك حادثهى عظيم مواجه است؛ اين حادثهى عظيم عبارت است از بيدارى اسلامى؛ اين يك حقيقت است. ملتهاى مسلمان و امت اسلامى بتدريج بيدار شدهاند. امروز ديگر تسلط بر ملتهاى مسلمان، به آسانىِ بعد از جنگ اول جهانى و در دورانهاى طولانىِ قرن نوزدهم و بيستم ميلادى نيست. امروز اگر مستكبرين عالم بخواهند بر ملتهاى مسلمان مسلط شوند، كار دشوارى دارند. بيدارى وارد امت اسلامى شده و رسوخ و نفوذ كرده است. در بعضى از كشورها هم اين بيدارى به انقلاب تبديل شد و رژيمهاى فاسد و وابسته را تغيير داد. ليكن اين، بخشى از بيدارى اسلامى است؛ همهى بيدارىِ اسلامى نيست. بيدارى اسلامى گسترده است، عميق است.
البته دشمنان از كلمهى «بيدارى اسلامى» ميترسند؛ سعى ميكنند عنوان «بيدارى اسلامى» براى اين حركت عظيم به كار نرود. چرا؟ چون وقتى اسلام در هيئت حقيقى خود، در قوارهى واقعى خود بروز و ظهور پيدا ميكند، تن اينها ميلرزد. اينها از اسلامِ بردهى دلار نميترسند؛ از اسلامِ غرق در فساد و اشرافيگرى نميترسند؛ از اسم اسلامى كه امتداد و انتهائى در عمل و در تودهى مردم نداشته باشد، نميترسند؛ اما از اسلام عمل، اسلام اقدام، اسلام تودهى مردم، اسلام توكل به خدا، اسلام حسن ظن به وعد الهى كه فرمود: «و لينصرنّ الله من ينصره»،(1) ميترسند. وقتى اسم اين اسلام مىآيد، نشانى از اين اسلام پيدا ميشود، مستكبرين عالم به خودشان ميلرزند - «كأنّهم حمر مستنفرة. فرّت من قسورة»(2) - لذا نميخواهند عنوانِ بيدارى اسلامى باشد. ولى ما معتقديم نخير، اين يك بيدارى اسلامى است، بيدارى حقيقى است، و رسوخ پيدا كرده است، امتداد پيدا كرده است، به اين آسانىها هم دشمنان نميتوانند آن را از راه خودش منحرف كنند.
البته بايد آسيبشناسى كرد؛ اين آن نكتهى اوّلى است كه ميخواهم به شما عرض كنم. اين حركتهاى دنياى اسلام را، اين انقلابهائى كه در مصر و تونس و ليبى و امثال اينها اتفاق افتاده است و به پيروزى رسيده است، آسيبشناسى كنيد؛ خطراتش چيست؟ مشكلاتش كجاست؟ چرا ميگوئيم آنچه كه اتفاق افتاده است، قطعاً اسلامى است؟ شعارهاى مردم را نگاه كنيد؛ در طول اين مدت، نقش معتقدان به اسلام را در اسقاط رژيمهاى فاسد ببينيد. اگر معتقدين به اسلام و جمعيتهاى عظيمى كه در بين مردم جايگاه دارند و از بن دندان معتقد به اسلامند، نبودند، اين اجتماعات عظيم در مصر و تونس تشكيل نميشد. فشارى كه حركت مردم و حضور تودهى مردم آورد، بناهاى پوسيدهى امثال حسنى مبارك و بنعلى را ساقط كرد. مردمِ مسلمان بودند با شعار اسلامى. نقش اسلامگراها در اسقاط اين نظامها خودش اقوى شاهد است براى اينكه اين حركت، حركت اسلامى است. بعد هم در هرجا نوبت رأى دادن فرا رسيد، مردم رفتند سراغ اسلامگراها؛ آنها را تقويت كردند، آنها را ترجيح دادند. و من به شما عرض بكنم؛ امروز تقريباً در سرتاسر دنياى اسلام - ممكن است معدودى استثناء داشته باشد - اگر يك انتخاباتِ خوبِ آزادى برگزار شود و رهبران مسلمان و سياسيون مسلمان وسط ميدان باشند، مردم به آنها رأى خواهند داد. همه جا همين جور است. بنابراين بلاشك حركت، حركت اسلامى است.
خب، گفتيم آسيبشناسى كنيد. در كنار آسيبشناسىها، تبيين هدفهاست. اگر هدفها تبيين نشد، سردرگمى به وجود مىآيد، آشفتگى به وجود مىآيد. بايد هدفها تبيين شود. يكى از مهمترين هدفهاى اين بيدارى، رهائى از شرّ سلطهى استكبار جهانى است؛ اين را بايد صريح گفت. اينكه ما خيال كنيم استكبار جهانى به سردمدارى آمريكا، در مقابل حركتهاى اسلامى ممكن است كنار بيايد، اين خطاست. اگر اسلام باشد، اسلاميت باشد، اسلامىها باشند، آمريكا با همهى وجود تلاش ميكند آنها را از بين ببرد؛ البته ظاهراً لبخند خواهد زد. حركتهاى اسلامى چارهاى ندارند، بايد حد فاصل خودشان را مشخص كنند. نميگويم بروند به جنگ آمريكا، ميگويم بدانند موضع آمريكا و استكبار غربى در مقابل آنها چيست؛ اين را درست تشخيص دهند. اگر اين تشخيص را ندهند، قطعاً فريب خواهند خورد و سرشان كلاه خواهد رفت.
امروز استكبار جهانى با ابزار پول و سلاح و علم دارد بر دنيا فرمانروائى ميكند؛ اما در خلأ فكر قرار دارد، در خلأ انديشهى راهنما قرار داد. امروز استكبار جهانى اين مشكل بزرگ را دارد؛ فكرى ندارد كه به بشريت ارائه دهد؛ هيچ ايدهاى ندارد براى ارائه كردن و راه نشان دادن به تودههاى مردم، به خواص مردم، به روشنفكران. اما شما داريد؛ شما اسلام را داريد. وقتى فكر داريم، وقتى نقشهى راه داريم، ميتوانيم هدفهامان را ترسيم كنيم، ميتوانيم بايستيم؛ در اين صورت سلاح آنها و علم آنها و پول آنها، آن تأثيرى را كه در گذشته داشت، نخواهد داشت؛ البته نه اينكه بىتأثير است. ما بايد در مقابل آنها هم فكر كنيم - كه حالا اگر وقت باشد، خواهم گفت - ليكن در درجهى اول اين است كه ما فكر و نقشهى راه و ايدئولوژى داشته باشيم؛ بدانيم چه كار ميخواهيم بكنيم.
هدفها بايد ترسيم شود. يكى از هدفهاى مهمى كه در اين انقلابها بايد مورد توجه قرار بگيرد، اين است كه اسلام از محوريت خارج نشود. اسلام بايد محور باشد. فكر اسلام و شريعت اسلام بايد محور باشد. سعى كردند وانمود كنند كه شريعت اسلامى با پيشرفت و تحول و تمدن و اينها سازگار نيست. اين، حرف دشمن است؛ نخير، كاملاً سازگار است. البته در دنياى اسلام كم نيستند كسانى كه با روحيهى تحجر و ارتجاع و جمود و عدم قدرت اجتهاد توانستهاند اين حرف دشمن را به نحوى تبيين و اثبات كنند. اينها مسلمانند، اما در خدمت آنهايند. ما در اطراف خودمان، در برخى از اين كشورهاى اسلامى، از اين قبيل داريم؛ اسمشان مسلمان است، اما يك ذره فكر نو، نگاه نو، فهم نو از معارف اسلامى، انسان در آنها مشاهده نميكند. اسلام مال هميشهى دنياست، اسلام مال همهى قرنهاست، اسلام مال همهى دورانهاى پيشرفت بشرى است؛ جوابگوست. آن فكرى كه بتواند پاسخگوئى اسلام را به اين نيازها بفهمد، بايد آن را پيدا كرد. بعضىها اين فكر را ندارند؛ فقط بلدند اين را تكفير كنند، آن را تفسيق كنند، اسم خودشان را هم مسلمان بگذارند. در نهايت هم يك وقتهائى انسان مىبيند كه در يك مواردى سرشان با سر مزدوران دشمن در يك آخور است! شريعت اسلامى را و فكر اسلامى را محور فعاليت خودمان قرار بدهيم؛ اين هم يكى از هدفهاست.
يكى ديگر از هدفها، نظامسازى است. اگر در اين كشورهائى كه انقلاب كردند، نظامسازى نشود، آنها را خطر تهديد ميكند. در همين كشورهاى شمال آفريقا ما يك تجربهاى داريم مربوط به شصت هفتاد سال پيش؛ اواسط قرن بيستم. در همين تونس انقلاب شد، نهضت شد، كسانى آمدند سر كار؛ در همين مصر انقلاب شد، كودتا شد، نهضت شد، كسانى آمدند سر كار - در جاهاى ديگر هم همين طور - اما نتوانستند نظامسازى كنند؛ نظامسازى كه نكردند، اين موجب شد كه نه فقط آن انقلابها از بين رفت، بلكه حتّى آن كسانى كه به نام آن انقلابها سر كار آمده بودند، خودشان از اين رو به آن رو شدند، صد و هشتاد درجه جايشان را عوض كردند؛ خودشان هم خراب شدند. هم در تونس اين اتفاق افتاد، هم در مصر اين اتفاق افتاد، هم در سودان آن روز اين اتفاق افتاد. حدوداً در سالهاى 1343 يا 1344 يا 1345، من و چند نفر از دوستان در مشهد راديوى صوتالعرب را گرفته بوديم و گوش ميكرديم - كه صوتالعرب مصر از قاهره پخش ميشد - آنجا سخنرانى جمال عبدالناصر و معمر قذافى و جعفر نُميرى را كه هر سه در يك جا جمع شده بودند، با هم پخش ميكرد. ما در مشهد زير فشار استبداد و ديكتاتورى له ميشديم، اما از اين حرفهاى تند و آتشين به هيجان مىآمديم و لذت ميبرديم. خب، عبدالناصر كه از دنيا رفت، ديديد جانشينهايش چه كردند؛ قذافى هم ديديد چه جورى شد؛ نُميرى هم كه وضعش معلوم بود چه جورى شد. خود آن انقلابها هم عوض شدند؛ هم فكر نداشتند، هم نتوانستند نظامسازى كنند. بايد در اين كشورهائى كه انقلاب كردند، نظامسازى شود؛ بايد يك قاعدهى مستحكمى به وجود بيايد. اين هم يكى از مسائل مهم است.
يكى ديگر از مسائل مهم، حفظ پشتيبانىهاى مردمى است؛ نبايد از مردم منقطع شوند. مردم توقعاتى دارند، نيازهائى دارند. قدرت حقيقى هم در اختيار مردم است. آنجائى كه مردم اجتماع ميكنند، آنجائى كه مردم همدل ميشوند، آنجائى كه يك مردمِ همدل و همجهتى پشت سر مسئولان و رهبران كشور مىايستند، آنجا جائى است كه آمريكا و بزرگتر از آمريكا هم هيچ غلطى نميتوانند بكنند. مردم را بايد حفظ كرد، بايد نگه داشت؛ و اين از عهدهى شماها برمىآيد؛ از عهدهى روشنفكران، نويسندگان، شاعران، علماى دين. از همه مؤثرتر، علماى دين هستند كه وظيفهى سنگينى بر عهده دارند؛ براى مردم تبيين كنند، روشن كنند كه چه ميخواهند، تبيين كنند كه در كجاى اين راه قرار دارند، تبيين كنند كه موانع چيست، دشمن كيست؛ مردم را آگاه و بابصيرت نگه دارند، آن وقت هيچ صدمهاى نميتواند وارد شود.
يك مسئلهى ديگر، تربيت علمى جوانهاست. بايد كشورهاى اسلامى از لحاظ علم و فناورى پيشرفت كنند. گفتم غرب و آمريكا به بركت علم توانستند بر كشورهاى دنيا مسلط شوند؛ يكى از ابزارهاشان علم بود؛ ثروت را هم با علم به دست آوردند. البته مقدارى از ثروت را هم با فريبگرى و خباثت و سياست به دست آوردند، اما علم هم مؤثر بود. بايد علم پيدا كرد. روايتى است كه فرمود: «العلم سلطان من وجده صال و من لم يجده صيل عليه».(3) بايد علم پيدا كنيد. علم كه پيدا كرديد، پنجهى قوى پيدا خواهيد كرد. اگر علم نداشته باشيد، كسانى كه داراى پنجهى قوى هستند، دست شما را ميپيچانند. جوانهاتان را به علم تشويق كنيد؛ اين كار ممكن است؛ ما در ايران اين كار را كرديم. ما قبل از انقلاب در رديفهاى آخرِ آخرِ علمى دنيا قرار داشتيم، كه هيچ نگاهى به طرف ما جلب نميشد. امروز به بركت انقلاب، به بركت اسلام، به بركت شريعت، كسانى كه در دنيا ارزيابى ميكنند، گفتند و در دنيا منتشر شد كه ايران امروز از لحاظ علمى در رتبهى شانزدهم دنياست. اين مال چند ماه قبل از اين است. خود آن مراكزى كه اين بيان را كردند، پيشبينى كردند و گفتند تا چند سال ديگر - معين كردند تا چه سالى؛ مثلاً تا ده سال، دوازده سال ديگر - ايران به رتبهى تكرقمى خواهد رسيد؛ آنها گفتند چهارم در دنيا. اين به اين خاطر است كه شتاب علمى در ايران، شتاب زيادى است. البته ما از دنيا هنوز خيلى عقبيم. شتاب ما چندين برابر متوسط شتاب دنياست، اما باز عقبيم. اگر با اين شتاب پيش برويم، به جلو خواهيم رسيد. اين حركت در دنياى اسلام بايد ادامه پيدا كند. كشورهاى اسلامى داراى استعدادند. جوانهاى خوبى داريم، جوانهاى خوبى داريد؛ استعدادهاى خوبى هستند. يك روز در بخشى از تاريخ، علم دنيا دست ما مسلمانها بوده؛ چرا امروز اينجور نشود؟ چرا توقع و انتظار نداشته باشيم كه تا سى سال ديگر دنياى اسلام بشود مرجع علمى دنيا، كه همه براى مسائل علمى به كشورهاى اسلامى مراجعه كنند؟ اين آيندهى ممكنى است؛ همت كنيم، تلاش كنيم. اينها همهاش به بركت اسلام و به بركت انقلاب پيش مىآيد. نظام دينى اثبات كرد كه ميتواند سرعت و شتاب بيشترى داشته باشد.
يك مسئلهى اساسى ديگر - كه نزديك ظهر است، وقت نماز است و بايد برويم - مسئلهى وحدت است. امروز به شما عرض كنم: برادران! خواهران! ابزارى كه در دست دشمنان ما ميتواند فعال شود و از آن حداكثر استفاده را دارند ميكنند، اختلافات است؛ اختلاف شيعه و سنى، اختلاف قوميتها، اختلاف مليتها، تفاخرهاى غلط. مسئلهى شيعه و سنى را دارند بزرگ ميكنند، سعيشان اين است اختلاف ايجاد كنند. مىبينيد در كشورهاى اسلامى، در همين كشورهاى انقلاب كرده، اختلاف ايجاد ميكنند؛ در نقاط ديگر دنياى اسلام اختلاف ايجاد ميكنند؛ همه بايد بيدار باشند، همه بايد هشيار باشند. غرب و آمريكا دشمن دنياى اسلام است؛ با اين چشم بايد به حركات آنها نگاه كرد. تحريك ميكنند، سازمانهاى جاسوسىشان مشغول فعاليتند؛ هرجا دستشان برسد، تخريب ميكنند. در قضيهى فلسطين تا آنجائى كه توانستند، كارشكنى كردند؛ البته شكست خوردند. ما داريم پيش ميرويم، دنياى اسلام دارد پيش ميرود.
اين مسئلهى اخير فلسطين، خيلى مسئلهى مهمى است. بين غزه و بين دولت صهيونيست كه مدعى است قوىترين ارتش را در منطقه دارد، هشت روز جنگ اتفاق مىافتد؛ آنگاه وقتى ميخواهند آتشبس ايجاد كنند، آن طرفى كه براى آتشبس شرط ميگذارد، فلسطينىهايند! اين باوركردنى است؟ ده سال پيش اگر به شما اين حرف را ميزدند، چه كسى باور ميكرد كه يك روزى بين فلسطينىها - نه همهى فلسطينىها؛ يك گوشهاى از فلسطينىها، غزه - و بين رژيم صهيونيستى جنگى اتفاق بيفتد، براى آتشبس آن جنگ، فلسطينىها شرط بگذارند؟ آفرين بر فلسطينىها! آفرين! آفرين بر حماس و جهاد و گردانهاى مبارزى كه در فلسطين، در غزه جنگيدند و شجاعت نشان دادند! شجاعت اين است. من به سهم خودم از همهى مبارزين فلسطين تشكر ميكنم؛ به خاطر فداكارىاى كه كردند، به خاطر تلاشى كه كردند، به خاطر صبرى كه كردند، و ديدند كه «انّ مع العسر يسرى».(4) اگر چنانچه ما صبر كرديم، اين صبر موجب ميشود كه خداى متعال فرج را برساند. صبر كردند، ايستادگى كردند، خداى متعال فرج را رساند؛ اين درس است؛ براى خود آنها هم درس است، براى ديگران هم درس است. اين وحدت بين مسلمانها را دست كم نگيريد؛ مسئلهى مهمى است.
اين نكتهاى كه برادر بحرينى ما اينجا گفتند - سكوت دنياى اسلام نسبت به بحرين - راست است. آنچه كه موجب ميشود بعضىها در اين زمينه سكوت كنند، متأسفانه همين مسائل مذهبى است. يعنى ملتى اگر بر عليه يك حكومت فاسدى قيام كرد، بايد از آن ملت دفاع كرد؛ مگر اينكه آن ملت شيعه باشد - مثل بحرين - آن وقت نبايد دفاع كرد! اين منطق در بعضى وجود دارد. اينها را بايد كنار گذاشت.
دشمن را بايد شناخت، ابزارهاى دشمن را بايد شناخت، حيلههاى دشمن را بايد شناخت؛ از كجا وارد ميشود؟ ما با اين نگاه در قضيهى سوريه موضعگيرى كرديم. ما با آمدن خون از بينى يك انسان مسلمان هم موافق نيستيم و دردمان مىآيد. ما ميگوئيم آن كسانى كه سوريه را به جنگ داخلى دارند ميكشانند، مقصرند. آن كسانى كه سوريه را دارند به سمت تخريب و برادركشى ميكشانند و كشاندهاند، مقصرند. همهى خواستههاى ملتها بايد از طرق متعارف، معمولى و بدون خشونتهاى اينجورى حل شود.
اميدواريم خداى متعال همهى ما را هدايت كند. اميدواريم خداوند متعال به حركات شماها بركت دهد. اميدواريم انشاءالله خداى متعال اين بيدارىهاى باعظمت دنياى اسلام را به آيندهى روشن و منور و پر بركتى براى امت اسلامى برساند.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته
جايگاهي که ريشه در تعاليم ناب ديني دارد و از پشتوانه مستحکم عقلي و شرعي برخوردار است. از همين رو است که وليفقيه در نظام اسلامي مورد عنايت ويژه مراجع و عارفان روشنضمير و به تبع آنان مردم مسلمان قرار دارد و همه ميکوشند تا به هر طريق ممکن در اجراي منويات وي گام بردارند و براي تقويت وليفقيه زمان که بر اساس آموزههاي اسلامي، نائب عام امام زمان(عج) به شمار ميآيد، همت گمارند. پس از رحلت بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، دشمنان در آرزوي اضمحلال و يا ايجاد انحراف در حرکت شتابان نظام اسلامي لحظهشماري ميکردند اما اقدام هوشيارانه خبرگان برگزيده ملت در انتخاب حضرت آيتا... خامنهاي به سکانداري انقلاب، خوابهاي آنان را آشفته کرد و ملت ايران و ديگر مسلمانان جهان را بيش از پيش اميدوار ساخت.
هدايتهاي مقام معظم رهبري در طول بيش از بيست سال کاروانسالاري نهضت اسلامي چنان داهيانه بوده است که مراجع و ملت قدرشناس ايران را هر روز بيش از پيش به شکرگزاري خداوند بابت اين نعمت عظيم رهنمون ساخته است. فراموش نميکنيم که بدخواهان، عارف بيهمتاي معاصر مرحوم آيتا... العظمي بهجت(ره) را مثال ميزدند و با توجه به عدم حضور آشکار ايشان در بسياري از عرصههاي اجتماعي، شايعاتي مبني بر فقدان ارتباط مناسب آن عارف صمداني با وليفقيه زمان را انتشار ميدادند؛ اما سخنان اين مرجع بزرگ شيعه در خصوص رهبر معظم انقلاب و همچنين انتشار تصاويري از ديدار ايشان با مقام معظم رهبري، پوچ بودن ادعاهاي مغرضان را برملا کرد.
ديگر مراجع گرانقدر نيز همواره در خلوت و جلوت بر حمايت از قافلهسالار نظام اسلامي تاکيد داشتهاند: به گفته يکي از اعضاي برجسته مجلس خبرگان رهبري «يكي از اين مراجع عاليقدر تصريح کرد كه من خود را سرباز مقام معظم رهبري ميدانم.» يكي از مراجع هم چندي پيش به صراحت اعلام كرد كه اگر مقام معظم رهبري حكمي صادر كنند، اين حکم براي همه مراجع هم نافذ است. و البته اين حکمي شرعي است. سخنان حضرت آيتا... صافي گلپايگاني نيز که با بيش از 90 سال سن در شمار معمرين و برجستگان مراجع قم هستند شنيدني است: «بنده در تمام ملاقاتهاي خصوصي با مسؤولان و ائمه جمعه سفارش ميكنم كه تقويت آقاي خامنهاي تقويت نظام و انقلاب است، خدا را شكر كنيد كه ايشان در تمام مسائل و تمام خطرات پيش قدم بودهاند و واقعاً ناخداي خوبي است در اين درياي طوفان زده... ما چه حكومتي را بپذيريم كه در رأس آن مثل آقاي خامنهاي را پيدا كنيم؟ چه كسي بهتر از ايشان كه با تمام وجود مقابل دنياي زورگو و بيمنطق ايستاده است و دنيا هم از ايشان حساب ميبرد؟ ما بايد او را كمك كنيم.» حضرت آيتا... سيستاني هم تصريح ميکند که «من هر شب آيتا... خامنهاي را دعا ميکنم» و ميفرمايد: «امروز سربلندي و عزت اسلام در گرو عزت جمهوري اسلامي ايران است و عزت و سربلندي جمهوري اسلامي ايران نيز در گرو سربلندي و موفقيت آيتا... خامنهاي ميباشد.»
به هر روي، دستاوردهاي کلان نظام در عرصههاي داخلي و خارجي، جلوههايي از برکات حضور فقيهي آگاه و زمانشناس در جايگاه رفيع نيابت عامه از جانب امام معصوم(عج) است و از چنان وضوح و شکوهي برخوردار است که دشمنان قسمخورده خارجي و بدخواهان داخلي را به عقب رانده و حتي در مواردي آنان را ناچار ساخته تا به رغم ميل باطني، زبان به تحسين رهبري نظام جمهوري بگشايند. اعتراف اخير کاندوليزا رايس- وزير سابق امور خارجه امريکا و از تئوريسينهاي برجسته اين کشور- و اذعان به اقتدار رهبر جمهوري اسلامي، نمونهاي کوچک اما خواندني از اينگونه تصريحات دشمنان قسمخورده است. وي پس از خطبههاي اخير مقام معظم رهبري، در گفتگو با رويترز به صراحت اعلام کرد: «رهبر ايران ميتواند نقشههايي را که بهترين ذهنها با صرف بيشترين بودجهها در زماني بسيار طولاني کشيده و مجرياني ماهر اجراي آن را به عهده گرفتهاند، با يک سخنراني يکساعته خنثي کند.» و صد البته اهميت اينگونه اعترافها از سوي دشمناني چون ايالات متحده بر آگاهان سياسي و اهالي انصاف پوشيده نيست. اينها همه نشان از جايگاه والاي ولايت فقيه به طور عام و توفيقات شخص مقام معظم رهبري به طور خاص است. جان کلام اينکه نگاهي گذرا به دوران زعامت رهبر عظيمالشأن انقلاب، ترديدي در حقانيت و شايستگيهاي بيهمتاي معظمله باقي نميگذارد و ما را به کُنه اين مژده آسماني رهنمون ميسازد که «الله اعلم حيث يجعل رسالته».
حقيقت دوم اين است که آنچه امام بزرگوار و ملت شجاع ما را در راه اين مبارزهى بزرگ موفق کرد، بصيرت و صبر بود - مقاومتى همراه با بصيرت - همانطور که اميرالمؤمنين (عليهالصّلاةوالسّلام) فرمود: «و لا يحمل هذا العلم الّا اهل البصر والصّبر»(9). علت آن هم اين است که امروز مبارزه با کفر خالص و شرک خالص نيست، تا مطلب روشن، و صفبنديها مجزا و جداى از هم باشد؛ بلکه امروز مبارزه با نفاق و دورويى و تزوير و شعارهاى توخالى و دروغزنيها و لافزنيهايى است که بلندگوهاى استکبار را در همهى انحاى عالم پُر کرده است. بسيارى دم از طرفدارى از حقوق بشر مىزنند و دروغ مىگويند. بسيارى دم از اسلام مىزنند و دروغ مىگويند. اسلام آنها، اسلام باب طبع و ميل سردمداران استکبار است. بسيارى دم از مساوات و برابرى انسانها مىزدند و مىزنند و دروغ مىگفتند و مىگويند. بنابراين، مبارزه در دوران کنونى، مبارزهيى دشوار است؛ هم به خاطر قدرت زر و زور استکبار، و هم به خاطر قدرت تبليغاتى و توجيهگر دروغگوييها و نفاقهاى استکبار و اياديش.
انسانهاى بىبصيرت، زود فريب مىخورند. همين امروز هم در دنيا آدمهاى دلسوزى هستند که فريب خوردهاند؛ دشمن را نشناختهاند و صف را تشخيص ندادهاند. در ايران، امام عظيمالشأن ما، به برکت بصيرت مردم - که با صبر و مقاومت آنها همراه بود - اين راه را طى کرد و به موفقيت رسيد. خود او، در ايجاد اين بصيرت و صبر در مردم، بزرگترين مؤثر بود. هرجا در انحاى عالم مبارزهيى صورت مىگيرد، حرکتى مىشود، انسان دلسوزى در پى نجات تودههاى مردم حرکت مىکند، بايد بداند که اين راه، با هوشمندى و بصيرت و نيز با صبر و مقاومت طىشدنى است، و لاغير.
حقيقت سوم اين است که همهى دنيا - هم تودههاى مسلمان و مستضعف و محروم عالم، و هم اردوگاه استکبار - تشخيص داده و فهميدهاند که کانون و محور و مرکز اين حرکتى که امروز در جهت آرمانهاى اسلامى در دنيا مشاهده مىشود، جمهورى اسلامى است؛ لذا در درجهى اول، همهى دشمنيهاى عالم متوجه ماست. ما در لابلاى سخنان گرم و بهظاهر دوستانه، همواره نشانههاى خصومت و کينه را مىشناسيم. ما مىدانيم که استکبار نسبت به جمهورى اسلامى و شما ملت و اين امام بزرگوار، چهقدر دشمن است. دشمن چون او را زنده مىداند، يک سر سوزن از دشمنيش با او کم نشده است. اگر بوقهاى استکبارى و اردوگاه استکبار و دشمنان امام فکر مىکردند که او مرده و تمام شده است، بعد از گذشت دو سال از رحلت جانسوز او، اينقدر با شخص او و با نام او دشمنى نمىکردند، که امروز مىکنند.
ايران اسلامى، ايران امام، ايران انقلاب، مرکز و محور حرکت عظيم جهانى مسلمانان است، و به همين نسبت محور دشمنيهاست. اين، بهجاى آنکه ما را غمگين کند، خوشحال مىکند؛ و بهجاى آنکه ما را وحشتزده کند، اميدوار مىکند؛ چون نشان مىدهد که ما قدرتمنديم و عليه منافع استکبار و منافع دزدان و غارتگران، همچنان تهديد بزرگى به شمار مىرويم. دشمنى استکبار، ما را مطمئنتر مىکند که راهى را که در حرکت پيشروندهى انقلاب و سازندهى کشور و جامعه انتخاب کردهايم، درست و موفق و صائب بوده است. اگر ما در حرکتمان عليه منافع دشمنان بشريت و در جهت مصالح انقلاب و کشور، راه خطا را پيموده بوديم، دشمن اينقدر با ما دشمنى نمىکرد.
امروز همهى تبليغات جهانى با شيوههاى مختلف عليه ماست. ممکن است بعضى از راديوها و بعضى از دستگاههاى خبرى و تبليغاتى به ما صريحاً دشنام ندهند، اما اين دليل دوستى آنها نيست. آنها مىدانند که دشنام صريحشان به ما، دل ملتهاى عالم را به ما بيشتر نزديک مىکند. به همين خاطر، به جاى دشنام صريح، تهمت مىزنند؛ خودشان را به ما نزديک، و ما را به خودشان خوشبين نشان مىدهند! اين هم از همان ترفندها و خباثتهاست.
ســـلام مــن بــه مـحـرم، مـحـرم گــــل زهــرا
بـه لطـمه هـای ملائـک بـه مــاتـم گــل زهـرا
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه تشنـگی عـجـیـبـش
بـه بـوی سیـب زمـینِ غـم و حـسین غریـبش
سلام من بـه محـرم بـه غصـه و غــم مـهـدی
به چشم کاسه ی خون وبه شال ماتم مـهـدی
سـلام من بــه مـحـرم بـه کـربـلا و جـلالــش
به لحظه های پـرازحزن غرق درد و ملامش
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه حـال خستـه زیـنـب
بـه بــی نـهــایــت داغ دل شـکــستــه زیـنـب
سلام من به محرم به دست ومشک ابوالفضل
بـه نـا امیـدی سقـا بـه سـوز اشـک ابوالفضل
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه قــد و قـا مـت اکـبـر
بـه کـام خـشک اذان گـوی زیـر نـیزه و خنجر
سلام من به محرم به دسـت و بـا زوی قـاسم
به شوق شهد شهادت حنـای گـیـسـوی قـاسم
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه گـاهـواره ی اصـغـر
به اشک خجلت شاه و گـلـوی پـاره ی اصـغـر
سـلام مـن بـه مـحـرم به اضـطـراب سـکـیـنـه
بـه آن مـلـیـکـه، کـه رویش ندیده چشم مدینه
سـلام مـن بـه مـحـرم بـه عـا شـقـی زهـیـرش
بـه بـاز گـشـتـن حُر و عروج خـتـم به خیرش
سلام من بـه محرم بـه مسـلـم و به حـبـیـبش
به رو سپیدی جوُن و به بوی عطر عجیـبـش
سلام من بـه محرم بـه زنگ مـحـمـل زیـنـب
بــه پـاره، پـاره تــن بــی سـر مـقـابـل زیـنـب
سلام من به محـرم به شـور و حـال عیـانـش
سلام من به حسـیـن و به اشک سینه کودکانش
ولايت فقيه پرتوى از ولايت امام زمان (عليه السلام)، و ولايت امام زمان(عليه السلام)پرتوى از ولايت پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم)، و ولايت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله وسلم) پرتوى از ولايت اللّه جلّ و علا است.
از ديدگاه مكتب توحيد، مالك همه چيز و همه كس خداست و همچنين مالكيت مطلقه او منشأ حاكميّت مطلقه اوست. از اين رو بنابر اعتقاد موحّدان، هر حكومتى بايد از حكومت اللّه سر چشمه گيرد و بر اساس اراده و اجازه او تشكيل شود.
آن زمان كه خداوند پيامبرانش را براى هدايت انسانها فرستاد، حقّ زمامدارى آنان را نيز امضا فرمود و همگان را به تبعيّت و فرمانبرى آنان در همه زمينه ها دعوت نمود.
در باره پيامبر گرامى اسلام فرمود: «فلا و ربك لايؤمنون حتّى يحكّموك فيما شجر بينهم، ثم لايجدوا فى انفسهم حرجاً ممّا قضيت و يسلّموا تسليماً».
«قسم به پروردگار تو! اين مردم مؤمن واقعى نخواهند بود، مگر آنكه حكومت و داورى تو را در همه موارد مورد اختلاف خويش بپذيرند، سپس نسبت به رأى و قضاوت تو ـ حتّى اگر مخالف منافع آنان باشد ـ كاملا تسليم باشند و حتّى در درون دل خويش، هيچگونه نارضايتى و ناراحتى احساس نكنند».
و نيز در همين باره فرمود: «النبى اولى بالمؤمنين من أنفسهم».
« ـ در رعايت مصالح فردى و اجتماعى ايمان آوردگان ـ ولايت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)بر جان و مال آنان بالاتر و بيشتر از ولايت خود آنان است».
بديهى است كه اين ولايت با رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) پايان نمىپذيرد. و حفظ حدود اسلام و استقرار نظام مسلمين كه حكمت امضاى چنين ولايتى براى آن حضرت(صلى الله عليه وآله وسلم)، بود پس از او نيز استمرار مى يابد. و بدين طريق ائمه بزرگوارى كه وارثان تمام شئون پيامبر ـ غير از نبوّت ـ مى باشند عهده دار اين ولايت و حاكميت به حساب مى آيند.
امام رضا (عليه السلام) مى فرمايند: «إنّ الامامة خلافة اللّه و خلافة رسوله(صلى الله عليه وآله وسلم) و مقام اميرالمؤمنين (عليه السلام) و خلافة الحسن و الحسين(عليهما السلام). إن الامام زمام الدين و نظام المسلمين و صلاح الدنيا و عزّ المؤمنين، الامام أسّ الاسلام النامى و فرعه السامى. باالامام تمام الصلوة و الزكوة و الصّيام و الحج و الجهاد و توفير الفيىء و الصدقات و امضاء الحدود و الاحكام و منع الثغور و الاطراف».
«براستى امامت، خلافت از خدا و خلافت رسولخدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و مقام اميرالمؤمنين (عليه السلام) و خلافت حسن و حسين (عليهما السلام) است. براستى امامت، زمام دين و نظام مسلمين وصلاح دنيا و عزّت مؤمنان است.
امام، بنياد رشد كننده اسلام و شعبه والاى آن است. به وسيله امام است كه نماز و زكات و روزه و حج و جهاد شكل مىگيرند و كمال مىيابند و خراج و صدقات فزونى مىپذيرند و حدود و احكام الهى اجراء مىشوند و مرزها و جوانب مملكت اسلامى محفوظ مىمانند».
در اين دوران، امام زمان حضرت مهدى (عليه السلام) كه از جانب خدا و به تبعيّت از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) دارنده همه شئونات مذكور است، در پس پرده غيبت بسر مىبرد و از سوى ديگر ترديدى نيست كه باغيبت آن بزرگوار، خداوند حكيم، پيروان او و امّت بزرگ اسلام را بىسرپرست و بلاتكليف نمىپسندد.
پس يا بايد پذيرفت كه خداوند امر تعيين حاكم و ولىّ امر را مطلقاً بر عهده خود مردم وا نهاده است كه ممكن نيست. چون شرايط غيبت، حكمتهاى جعل حاكم و ولىّ امر الهى را تغيير نداده بلكه آن را ضرورىتر مىسازد، و خدايى كه در دوران حضور پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) و امام (عليه السلام) مردم را بى رهبر و سرپرست نپسنديده، وا نهادگى آنان را در زمان غيبت امضا نمى فرمايد.
و يا بايد قبول كرد، كه در دوران غيبت نيز، اشخاصى با بهرهگيرى از ولايت الهى و حق حاكميت پيامبر و امام، در چهار چوبه كلمات راهگشا و فرمايشات مسئوليت بخش خود آن بزرگواران، حق ولايت و وظيفه سرپرستى مسلمين را بر عهده دارند.
اسحاق بن يعقوب از امام زمان (عليه السلام) طى نامهاى مىپرسد كه به هنگام غيبت شما در حوادثى كه روى مىدهد به چه كسى مراجعه كنيم؟ فرمود:
«اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها إلى رواة حديثنا فانّهم حجّتى عليكم و انا حجّة اللّه.»]
«در حوادث و رويدادهايى كه برايتان پيش مى آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد كه آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدايم».
امام حسن عسكرى(عليه السلام) فرمودند: «فامّا من كان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدينه مخالفاً لهواه مطيعاً لأمر مولاه، فللعوام أن يقلّدوه.»
«هر فقيهى كه نگهدارنده نفس ـ از انحرافات و لغزشها ـ و حفظ كننده دين و مخالف با هواهاى نفسانى و مطيع امر مولاى خويش باشد، بر عامّه مردم است كه تقليد كننده ـ و تابع ـ او باشند».
و امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «ينظر اِنّ من كان منكم ممن روى حديثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فليرضوا به حكماً فانّى قد جعلته حاكماً».
«آنان كه باهم اختلافى دارند بايد بنگرند و يك نفر از بين شما را كه راوى حديث ما و صاحب نظر در حلال و حرام، باشد و احكام ما را بشناسد شناسايى كنند و او را «حَكَم» قرار دهند زيرا من او را حاكم بر شما قرار دادم.
ساده انديشانه خواهد بود اگر كسى بگويد دائره اين «حجّت قرار گرفتن» و «لزوم تبعيت و تقليد» و «جعل حاكميت» فقط منحصر در اختلافات شخصى دو نزاع كننده يا پارهاى فروع فقهى مىباشد، و امام زمان(عليه السلام) و ساير امامان بزرگوار در اين فرمايشات به امر مهم حكومت و راهبرى اجتماع بر اساس قواعد اسلام و قرآن، نظرى نداشته و تشكيل حكومت اسلامى و كيفيت پياده شدن احكام اجتماعى اين دين مبين را، در اين احاديث ونظاير آنها، ناديده گرفته و دست فتنه پردازان دوره غيبت را در بازيچه قرار دادن نظام اسلام و مسلمين، كاملا باز قرار دادهاند!!
امام راحل (قدس سره) در مبحث ولايت فقيه از «كتاب البيع» بعد از نقل و بررسى دهها دليل و روايت معتبر مىفرمايد:
از آنچه بيان شد نتيجه مىگيريم كه فقهاء از طرف ائمّه (عليهم السلام) در جميع آنچه در اختيار آنان بوده است، داراى ولايت هستند. مگر دليلى بر اختصاص امرى خاص به معصوم (عليه السلام)اقامه شود كه در آن صورت، اين اصل كلى، استثناء مىخورد ... .
ما قبلا گفتيم همه اختياراتى كه در خصوص ولايت وحكومت براى پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و ائمه(عليهم السلام) معيّن شده است، عيناً براى فقيه نيز معيّن و ثابت است. امّا اگر ولايتى، از جهت ديگر غير از زمامدارى و حكومت، براى ائمه (سلام اللّه عليهم) معين و دانسته شود، دراين صورت فقهاء ازچنين ولايتى برخوردار نخواهند بود. پس اگر بگوييم امام معصوم(عليه السلام)راجع به طلاق دادن همسر يك مرد يا فروختن و گرفتن مال او ـ گرچه مصلحت عمومى هم اقتضا نكند ـ ولايت دارد، اين ديگر در مورد فقيه، صادق نيست و او در اين امور ولايت ندارد، و در تمام دلايل كه پيشتر راجع به ولايت فقيه گفتيم، دليلى بر ثبوت اين مقام براى فقها وجود ندارد. چنانكه در كلام امام راحل (قدس سره) اشاره شده ولايت فقيه با همه گستردگىاش در حيطه حفظ مصلحت عمومى جامعه اسلامى شكل مىگيرد.
به عبارت ديگر، فقيه جامع الشرايط در هر شرايط زمانى و مكانى و اجتماعى بايد راهى رابرگزيند كه مكتب و مقرّرات آن بهتر اجرا شود. و به تعبير فقها، بايد «غبطه مسلمين» را رعايت نمايد، به اين معنا كه در همه امور بايد آنچه را كه بيشتر به صلاح اسلام و مصلحت مسلمين است اختيار كند.
از همين ديدگاه است كه در حكومت اسلامى دوران غيبت، تشكيل قواى سهگانه قانونگذارى، قضايى، اجرايى و نهادهاى نظارتى از طرف فقيه ضرورت مىيابد وبا همه اختياراتى كه ولىّ فقيه در اداره اجتماع دارد، باز هم مراجعه به آراى مردم در امورى چون تعيين رئيس جمهور و نوّاب مجلس و غيره معنا پيدا مىكند.